۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۴, شنبه

شُورای ملی ایران و دُشمنانش





خشایار رُخسانی

پاسخ به آقای کاظم نیکخواه [1]


آقای کاظم نیکخواه!
نوشتۀِ شما را من چندبار خواندم، ولی با اینهمه به انگیزۀِ دُشمنی شما با شورای ملی ایران پی نَبُردم، مگر اینکه اختلاف شما با این شورا تنها بر سر «لحاف ملا» باشد!
پس از سه دهه حکومت بیدادگر آخوندی و آزمون تلخ این حکومتِ دینی، و در جاییکه سایۀِ سیاه جنگ و فروپاشی بر خاک ایران افتاده است، و هیچ راهکاری برای بُرونرفت از این آشفتگی نیست، و شدت تنگدستی در کشور به اندازه ای است که کارگران بینوای ایرانی برای رهایی از تنگدستی و شرم در برابر چشمان فرزندانشان، به خودسوزی یا کُشتن همگی خانواده روی میآورند، گروهی از سازمان های سیاسی شنبه و یکشنبه گذشته در پاریس گردهم آمدند تا پیرامونِ یک منشور شانزده ماده ای از ارزش های دمکراتیک همبسته شوند و زیر چتر یک نهاد میهنی به نام «شورای ملی ایران» باهمدیگر همکاری کُنند، و به کمک هم چاره ای برای برونرفت از این آشفتگی کُنند. و در جاییکه حکومت اسلامی با سرکوب های خونین و کُشتار در درون کشور، امکان هر گونه سازماندهی ایستادگی مدنی را از آزادیخواهان گرفته است، شورای ملی ایران میخواهد بُلندگوی خواسته های آزادیخواهانۀِ ایرانیان درونمرزی باشد، آنها را به ایستادگی شهریگری (مدنی) برانگیزاند و پایداری ایرانیان برون و درونمرزی را هماهنگ سازد و زمینۀِ گُزیدمان آزاد در ایران را پس از فروپاشی حکومت آخوندی، فراهم آورد. با داشتن این آزمون تلخ که در سه دهه گذشته، شَوَندِ (علت) ناکامی همبستگی های سیاسی برای آلترناتیوسازی، پافشاری برخی از گروه های جمهوریخواه روی ساختار سیاسی آیندۀِ ایران بوده است، شورای ملی ایران، ساختار سیاسی آیندۀِ ایران را ( چه پادشاهی پارلمانی یا جمهوری) به رای آزادِ مردم ایران در یک همه پُرسی واگذار کرده است تا از اینرو بتواند همگی گرایش های سیاسی دمکرات را زیر یک چتر یکپارچه کُند و از همگی نیروها در اینراه بهره ببرد.
اکنون شَوَندِ (علت) دُشمنی شما با این نهاد میهنی برای من روشن نیست. در جاییکه هیچ آلترناتیو یا نیروی جایگُزین سیاسی در درون کشور برای کنار زدنِ این حکومتِ اَنیرانی و اشغالگر وجود ندارد، روشن است که هر ایرانی میهندوست و آزاده از همبستگی سازمان های سیاسی دمکرات پیشوازی میکند، که هدفشان گذار آرام ایران به سوی دمکراسی با کمترین هزینه جانی و مالی است. اگر انگیزۀِ دُشمنی شما با شورای ملی ایران، تنها بودگی شاهزاده رضا پهلوی و گروه های پادشاهیخواه در این نهاد است، باید از شما بپُرسم که چگونه ایران آینده میتواند بدون برتابیدن همگی گرایش های مردمسالار، یک کشور دمکرات باشد، مگر اینکه شما خودتان از بیخ و بُن به مردمسالاری باور نداشته باشید و پیوسته خواهان برپایی یک ساختار خودکامۀِ دیگر به نام «دیکتاتوری پُرلتاری» باشید؟ ولی در یک ایران دمکراتیک باید همگی گرایش های سیاسی دمکرات و گیتیگرا (سکولار) پذیرفته و برتابیده شوند. و از آنجا که گروهای پادشاهیخواه ارزش های دمکراتیک، همانند آزادی، پاسداری از دادیک آدمی (حقوق بشر) و گیتیگرایی (سکولاریسم) یا جدایی راه دینداری از کشورداری را پذیرفته اند، و این اندازه از آزادگی برخوردارند که ساختار سیاسی دلپسند خودشان را به رای آزادِ مردم بگُذارند، دُشمنی شما با شورای ملی ایران از بهر وجود سازمان های پادشاهیخواه در این نهاد میهنی، دیگر نمیتواند ریشه در یک اختلاف سیاسی ساده داشته باشد، وآنکه سرچشمه در آن پَروانِکی (ماموریتی) دارد که به شما واگُذار شُده است. در چنین نهشی (وضعی) تنها کسانی با همبستگی سازمان های سیاسی دمکرات زیر چتر شورای ملی ایران دُشمنی میورزند که یا نادانند، یا دلغک (دلقک) سیاسی هَستند و یا ساندیس لیسان ویژۀِ درگاه بیت رهبری میباشند. و روشن است که سربازان سایبری گمنام امام زمان در فیسبوک و تارکده (اینترنت) با بودجه های هنگفتی که دریافت میکُنند، از هیچ کوششی برای دُشمنی انداختن در میان آزادیخواهان و چوب لای چرخ کردن برای پیشگیری از همبستگی آنها و آلترناتیوسازی کوتاهی نخواهند کرد.
در پیوند با نقش آقای رضا پهلوی در شورای ملی ایران، همانگونه که در نُخستین نشست سیاسی این نهاد میهنی در پاریس روشن شُد، او رهبر شورای ملی ایران نیست، وآنکه تنها یک هموند (عضو) ساده که به نام سُخنگوی آن برگُزیده شُده است و دیدگاه دفتر سیاسی شورای ملی ایران را بازتاب میدهد. شما برای کمرنگ نشان دادنِ کوشندگی های سیاسی آقای رضا پهلوی در سه دهه گذشته، میگویید: «او نه پلاتفرم و برنامه اي را منتشر كرده، نه كتاب و مقاله اي نوشته، نه حزبي ساخته، نه هیچ کارزاری (كمپينی) براه انداخته و یا در آن شرکت کوشا داشته، نه كسي را از زندان آزاد كرده، نه ...» و همچنین به دید شما گفتگوهای سیاسی او با دلتمردان کشورهای آزاد جهان در سه دهه گذشته، برای رساندن فریاد مردم ستمدیده و دردمند ایران به گوش کشورهای باختر، از هیچ ارزشی به نام کوشندگی سیاسی برخوردار نیست! در اینجا پُرسش من از شما این است که شما خودتان در سه دهه گذشته «خُرطوم کدام پیل را شکسته اید یا کدام پیل را هوا کرده اید؟» آیا میشود هماسش (شرکت) شما را در چند گفتگویِ مجازی (پالتاک) یا چند گردهمایی را «شق القمر» سیاسی نامید؟ تنها برای اینکه این یاداشت به درازا نکشد من به گذاردن پیوند نام کتاب هایی را که آقای رضا پهلوی نوشته است و پیوند کارزار کیفرخواست از علی خامنه ای در پایین، بَسَنده میکُنم، هرچند که این سندها، شما را برای پیشگیری از ادامۀِ کارشکنی در راه شورای ملی ایران، خُرسند نخواهد کرد. کتاب های «نسیم دگرگونی» و «ایران: زمان انتخاب» را میتوانید به کمک پیوند زیر بارگیری کُنید [2]:
کوشندگی های آقای رضا پهلوی دربارۀِ کارزار کیفرخواست از علی خامنه ای از بهر جنایت علیه بشریت را میتوانید با دنبال کردن پیوند زیر پیدا کنید [3].
در پیوند با سرکوب سازمان های چپ در دوران حکومت پهلوی، اینکه، خُرده گیری و واخواهی (اعتراض) شما زمانی میتوانست پذیرفتنی باشد که این سازمان ها به مردمسالاری، آزادی اندیشه باور میداشتند. ولی هنگامیکه شما خودتان که رَخن بر (میراث دار) آنها هَستید، هتا امروز هم پس از گذشتِ سه دهه زندگی در باختر و آزمون دمکراسی در کشورهای آزاد جهان، هنوز مردمسالاری و آزادی اندیشه و نگهداری از دادیک آدمی (حقوق بشر) را به نام ارزش های لیبرالیسم، نفرین میکُنید، از سازمان های سیاسی  چپ در دوران شاه چه چشمداشتی میتوان داشت، هنگامیکه آرمان آنها برپایی یک خودکامگی به نام «دیکتاتوری پرلتاریا» بود و آنها میخواستند با الگوبرداری از روسیه شوروی، چین کمونیستی و آلبانی ایران را به ماهواره ای از این کشورها و اُردوگاه کار اجباری واگردانند؛ از اینرو سرکوب آنها یک نیاز بود تا امنیت و آسایش و آزادی های هَنجُمَنی (اجتمایی) شهروندان ایران پاسداشته شود. و همچنین شادروان محمدرضا شاه پهلوی بُنیادگرایان واپسگرای اسلامی همانند خُمینی گُجستک، علی خامنه ای، حسین شریعتمداری، حبیب الله عسگراولادی.... را سرکوب و زندانی میکرد تا مردم ایران گرفتار سه دهه دوزخ خُمینی گُجستک نشوند، کسانی را که امروز مردم ایران روزی هزار بار آرزوی مرگ آنها را دارند.

 یاداشت ها

[1]

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر