۱۳۹۱ آبان ۱۶, سه‌شنبه

پاسخ به همیستاران (مخالفان) مادۀِ یازدهم شورای ملی [1]



خشایار رُخسانی

آقای آرش آریان نژاد،
 هیچ کُدام از ماده های شانزده گانۀِ شورای ملی ایران، یکپارچگی مرزی ایران را زیر پُرسش نبرده است که بخواهد انگیزۀِ بدبینی و نگرانی شما در پیوند با شایمندیِ (احتمال) آسیب دیدنِ یکپارچگی مرزی و تکه تکه شُدنِ ایران شود. در مادۀِ یازدهم این منشور تنها گفته بر سر ادارۀِ فرهنگی و اقتصادیِ اُستان هاست؛ و بیشینۀِ (حداکثر) امکان سیاسی آن به اُستان ها نیز گُزینش اُستاندارها از سوی مردم بومی است، تا دست مردم برای سازندگی زادگاهشان باز باشد. پافشاری بر نگاشتن این ماده نیز از این آزمونِ تلخ و سیاستِ ناکارآمد سرچشمه گرفته است که ادارۀِ ایران با ساختار کُیانی (مرکزی) در دورانِ حکومتِ پهلوی و جمهوری اسلامی سبب فراموش شُدن استان هایِ مرزی و بی بهرگی مردم این استان ها از رفاه و آسایش و افتادن آنها در درۀی بیکاری و تنگدستی شُده است. وگرنه بر پایۀِ منشور پیشنهادیِ شورایِ ملی، استان های کشور نه آرتش جداگانه ای خواهند داشت و نه مِهَستان (مجلس) یا سیاستِ دیوانِ برونمرزی یا پولی و اقتصادی خودسالار (مستقل) و جُداگانه که بخواهد انگیزۀِ بدبینی شما شود تا  شما امروز اینچنین پرچم دُشمنی با شورای ملی را برافرازید. هنگامیکه مهار آرتش میهنی در دست دولت مرکزی است، و سیاست گُذاری های کلان کشور همانند سیاست های پولی و بازرگانی، برنامه و بودجه، دیوان برونمرزی (امور خارجه) در پایتخت پی ریزی و انجام میگیرند، در این نهش (وضع) چه ناسانی میتواند میان ساختار نامتمرکز با ساختار مرکزی وجود داشته باشد، بجز اینکه در ساختار نامتمرکز دست استان ها برای انجام کارهایِ سازندگی و فرهنگی باز است تا برای نمونه کودکان دبستانی در کنار زبان پارسی، زبان مادریشان را هم فرابگیرند؟ آیا بدید شما آموزش زبان مادری در دبستان ها میتواند یکپارچگی مرزی ایران را بسیجد (به خطر بیاندازد)؟ تنها کسی چنین میپندارد که با بافتِ مردم ایران و فرهنگ های گوناگون تیره های ایرانی بیگانه است و از  اینرو تنها استان تهران را بشناسد و ایران را تهران بنامد و سرمایه های آنرا تنها سرمایۀِ مردم تهران بانگارد.
شما مادۀِ یازدهم منشور شورای ملی را برابر با ساختار پیمانگان  (فدرالیسم) مینامید؛  ولی راستی این است که فدرالیسم دارای ویژگی های خودش است. برای نمونه داشتن مِهَستان (مجلس)، دات هایِ (قانون های) ویژۀِ اُستانی که در ناسانی با اُستان های دیگر است، داشتن دولت بومی که میتواند در چهارچوب ساختار فدرالیسم، با دست باز سیاست گذاری کُند. آیا شما در مادۀِ یازدهم منشور شورای ملی، اینچنین پیمان نامه ای را دیده اید که میخواهید آنرا به نام پیمانگان (فدرالیسم) جابزنید و بدنام کُنید؟ روشن است که چنین چیزی نیست.
 از اینرو شما تنها با لجبازی و بازکرد و تکرار بدبینی هایِ خودتان نخواهید توانست، دیدگاه منفی تان را به نام یک فرهود (حقیقت) به هواداران شورای ملی با زور بپذیرانید. نمایندگان تیره های ایرانی در شورای ملی به روشنی بُنپایۀِ یکپارچگی مرزی ایران را پذیرفته اند و آنها تنها خواهان ادارۀِ کارهای فرهنگی و اقتصادی خودشان در چهارچوب آن امکان ها و آن بودجه ای هَستند که پایتخت در دسترس آنها میگذارد؛ راستی این است که این بدبینی های شما و هم اندیشان شماست که میتواند تیره های ایرانی را ناامید و به گُریز از مرکز وادارد. برای آزادی  ایران و ساختن آن، تنها میهنپرستی بسنده نیست، نیاز به اَپَستام رو با روی (اعتماد متقابل) میانِ تیره های ایرانی و نیکی یافتی (حسن تفاهم) به همدیگر نیز هست، زیرا بدونِ نیکی یافتی (حسن تفاهم) هیچ همبستگی نیز میان تیره های ایرانی پدید نخواهد آمد. اگر براستی میخواهید که نگرانی شما در این پیوند جدی گرفته شود، باید بتوانید بجایِ دامن زدن به بدبینی ها، فرنودهای (دلیل های) استوارتری را ارایه دهید.
ایران ازآن همۀِ ایرانیان است. اگر باور دارید که سوای مردم تهران، مردم شهرستان ها، استان های مرزی و تیره های ایرانی مرزنشین نیز ایرانی هَستند و همه باهم مردم ایران را میسازند، پس باید پذیرفت که آنها نیز خاوند (صاحب) ایران هَستند و اگر آنها بیشتر از تهرانی ها میهن پرست و نگرانِ سرنوشت کشورشان نباشند، کمتر هم نیستند، و نگهداری از یکپارچگی مرزیِ ایران، نُخستین آرزوی آنهاست. از اینرو، این یک خودخواهی است که شما آرزو داشته باشید، بجای پخشودن دادگرانۀِ امکان ها و سرمایه های کشور میان همگی استان ها، این سرمایه ها بخواهند تنها هزینۀِ رفاه و آسایش مردم تهران شوند و در نتیجه استان های مرزی همانند بلوچستان و کردستان در تنگدستی بمانند فرزندان آنها در چادرهایی که دبستان مینامند از سرما بلرزند و شما نام این سیاست را «میهنپرستی» بگذارید.

یاداشت

[1]
بند یازدهم این منشور چیزی جز فدرالیسم نیست
by Mihanam Iranam on Thursday, 18 October 2012 at 16:54 ·

بند یازدهم این منشور چیزی جز فدرالیسم نیست . افزون بر آن چرا باید در بندی که این همه دوپهلو میباشد و بروشنی از فدرالیسم سخن میگوید پدافند کرد؟

کدام" تحریک احساسات مردم" ؟ اگر من و کسانی چون من از مهند ترین بخش که همانا یکپارچگی ایران است در این بند خرده میگیریم به گفته برخی "تحریک احساسات" میکنیم؟ این چه سخنیست؟

سخنان شاهزاده گرامی با بند یازدهم نا همسو است . نمیتوانیم در سخنانمان بگوییم که نه این فدرالیسم نیست و در بند یازدهم آرِش(معنی) فدرالیسم را در آن بگنجانیم. این درست نیست و هر کس اگر دانسته این منشور را دستینه کند خود بخود با فدرال کردن ایران همسو خواهد بود.

این که شاهزاده گرامی میگویند " شما جاهایی میروید که پرچم ملی آن کشور هست پرچم مثلا اروپا را هم دارند و پرچم آن شهرستان هم بالای سر در شهرداری شان هم هست ولی همه یک ملت هستند "... آن جاها ایران نیستند چراکه بافت فرهنگی ایران با" آن جاها" یکسان نیست. امروز دشمن چشم براه این است که مردم ایران سر جستارهای میهنی کوتاه بیایند ، دیگر تکه بزرگه ما گوشمان خواهد بود.

شاهزاده گرامی بخوبی میدانند که نمیتوان ایران را با سرزمینهای اروپایی که بدست ایلومیناتی و بنام مردمسالاری تکه تکه شدند و دلشان خوش است که خود فرمداری (حکومت) برمیگزینند برابر کرد و سنجید.

من و بسیاری همچون من زمانیکه پیام میفرستیم به دست اندرکاران همین "شورا" ، تنها ریشخند در پاسخ میگیریم. این است رسم رایزنی و مبارزه سیاسی در راه آزاد کردن ایران؟

بنازم به خرد نداشته ...نامشان را شورا میگذارند با این هال رایزنی در آن جایی ندارد. این است سخن ما وگرنه میهنپرست نیاز به پول و جایگاه سیاسی ندارد . امیدوارم مردم ایران با آگاهی با بندی که ایران را دست بسته پیشکش دشمنان ایران میکند همسو نشوند و آینده کشور را بدست سیاستبازان ندهند.

از شاهزاده گرامی میخواهیم که به فرنام (عنوان) فرزند شاهنشاه آریامهر نماد ایرانپرستی باشند و با دید ایرانی ، از کیان ایران پدافند کنند و نه با دید شاهزادگان اروپایی.

باشد که در پالایش بیانیه شورای ملی ایران کوشا باشیم و دم ایران را به تله ندهیم.

میهنم ایرانم

هجدهم ماه اکتبر دوهزارو یازده ترسایی
20 ساعت پیش · پسندیدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر