۱۳۹۰ بهمن ۱۴, جمعه

دین اسلام و آیین ماه پرستی



خشایار رُخسانی


پاسخی به یک هم میهن [8]


چکیده:
این نهازش (توهم) مسلمانان که آنها قرآن را رساترین نَسک ( کاملترین کتاب) میپندارند، سبب شُد که عُمر خلیفه-ی دوم اسلام گنجینه های دانشی جهان را که در ماتیکانکده های (کتابخانه های) ایران و مصر برای چندهزار سال گردآوری شده بودند، نابود سازد و با چنین کاری همبودگاه هومَنی (جامعه-ی انسانی) را به دوران غارنشینی پرتاب کُند. امروز نیز با پیروی از چنین پنداری است که اسلامگرایان نگاهی ستیزه جویانه با دستاورهای دانشی جهان دارند که پیوسته در ناسازگاری با باورهای دینی آنهاست و دانش نوین را برنمیتابند. امروزه یافته های باستانشناسان به روشنی با پاشن (سند) نشان میدهند که دیرینگی شهر مکه به دوران ابراهیم و اسماعیل نمیرسد و خانه-ی کعبه و شهر مکه پس از زایش مسیح و در سده-ی چهارم بنا شده اند، و دین اسلام جلوه-ی تازه ای از آیین ماه پرستی است، الله تندیس خُدای ماه است، و آیین  ماه پرستی در آن دوران در سراسر عربستان گُسترده بوده است، ولی مسلمانان یا این یافته های دانشی را به ریشخند میگیرند و یا در برابر چنین یافته هایی به نام «کفر» ایستادگی میکُنند. ایستادگی اسلامگرایان در برابر یافته های باستانشناسان به همان اندازه بیهوده و از پیش شکست خورده است که کوشش های سرسختانه-ی کلیسا در خاموش کردن پرتوانِ اندیشه هایِ گالیله ناکام ماندند.

سرآغاز
آقای علی برموزه،
گرفتاری شُما و عمر خلیفه-ی دوم مُسلمین در اینجاست که میخواهید جهان راستین را از دریچه-ی دانستنی های قرآن دریابید که داده های آن از دانستنی های اندکِ مردم بادیه نشین حجاز در 14 سده-ی پیش فراتر نمیرود که مرزین بود (محدود بود) به پیرامون زیستبوم شان (طبیعت شان) و شهرهای مکه و مدینه؛ از اینرو دوتا آیه در قرآن یافته نمیشوند که پیامی نو یا سودی برای دوران ما داشته باشند، یا پیشگویی های آنها دارای ارزش دانشی باشند، همدیگر را رد نکرده باشند و یا به گفته-ی آخوندها «ناسخ و منسوخ» همدیگر نباشند [1]. و به شَوَند بالا بودن گُنجایش بالای پارادُخشگویی های قرآن میتوان از این نَسک (کتاب) به نام جنگ پارادُخش ها (جنگ اضداد) نام بُرد. این نهازش (توهم) به «رسا بودن (کامل بودن) قرآن» و بی نیازی به دانش های دیگر سبب شد که عُمر دومین خلیفه-ی اسلام همگی دستاوردهای دانشی جهان را که در ماتیکانکده های (کتابخانه های) ایران و مصر در پی چندهزار سال گردآوری شُده بودند، نابود سازد و با اینکار جهان را به دوران غارنشینی پرتاب کرده و برای 14 سده واپس نگهدارد.
اکنون جُدا از اینکه انگیزه-یِ مسلمانی شما آزمندی برای دستیافتن به «حوری های هفتاد متری بهشتی و رودخانه های شیر و انگبین (عسل)» باشد و یا ترس از «آتش دوزخ و مار غاشیه»، این انگیزه شَوه-ی (سبب) بسته شدن چشمانِ خَرَدِ شما بر جهان راستین و زرکش کردن (محک زدن) آن با آن جهان افسانه ای شُده است که قرآن برای شما ساخته است. با چنین پیشداوری، که از ایمان شما به باورهای مبهم دینی الهام گرفته است، برای شما هرگونه دانستنی و یافته های نوین جهانِ دانش، از پیش رد شده و نپذیرفتنی است، اگر در ناسازگاری با گفته های قرآن باشد؛ و در آنجا که شما چاره ای بجز خَستو شدن (اعتراف کردن) و پذیرفتن داده های دانشی را ندارید، کوشش میکُنید که با ماله کشی و آسمان ریسمان کردن ها لغزش ها و ماندک های (خطاهای) قرآن را لاپوشانی کُنید تا آنها را با داده های جهان دانش هماهنگ سازید.

1) شما در پاسخ به من و در پیوند با آن آیه از سوره-ی طارق که به روشنی میگوید «انسان را از آب جهنده پدید آورده ایم که در جایی میان کمر و سینه-ی مردان ساخته میشود» نخست شما به من میگویید که «برو درباره-ی ساخته شدن هورمون های گُنی (جنسی) زن و مرد پژوهش کُن. بچه دار شدن چه پیوندی با کمر و سینه دارد؟»
از آنجا که آیه-ی بالا سخن من نیست و من آنرا تنها از قرآن نمونه آوری کرده ام و هیچ شکی هم در آن نیست، بهتر بود که شما این اندرز «فرزانه تان» را به الله میدادید که باوجود تواناییش در آفرینش زمین و آسمان هیچ آگاهی از فرایند ساخته شدن بچه و جنین و بسته شدن تُم (نطفه) ندارد. در ناسازگاری با گفته-ی شما، نمیتوان در اینجا «تفسیر موضوعی» را بهانه کرد، زیرا این آیه، یک آیه-ی جداگانه در سوره-ی طارق نیست، و آنکه همگی آیه هایی که پیرامون این آیه آمده اند، در پیوند با فرایند ساخته شدن آدمی هَستند [2]. این دانستنی نادُرُست از فرایند ساخته شُدن یاخته های گُنی (جنسی) در گُند گُنی (غده-ی جنسی) تنها بیانگر این راستی است که آگاهی نویسنده-ی قران از جهان، بیشتر از مردم بادیه نشین حجاز و شُتربان های زمانِ خودش نبوده است.

2) از آنجا که برای هوشیدن (فهمیدن) جهان هَستی، شُما بجای پذیرفتن دانش کیهانشناسی، بیولوژی، فیزیک، شیمی.. تنها افسانه های قرآن را بَسنده و رسا (کامل) میدانید، نمونه آوری و پاشن هایی (سندهایی) که من از جهان دانش در رد باور شما میآورم، بجای واداشتن شما به اندیشیدن، تنها «شَوه-ی (سبب) خنده-ی» شما خواهند شُد، زیرا شما در یک جهان بسته و کوچکی زندگی میکُنید که زرسنج ها (معیارها) و ارزش های آنرا قرآن برای شما نشاخت کرده است (تعیین کرده است). شما به سادگی یافته های باستانشناسی را که با باورهای شما سازگاری ندارند با این بهانه رد میکُنید که «انگار همگی باستانشناسان و دانشمندان در یک دسیسه-ی جهانی و ترفند نهانی باهم همبسته شده اند تا بی پایگی افسانه های قرآن را باُستوانند (ثابت کُنند)،» ولی همزمان شما از بازده-ی پژوهش های دانشی که آسایش شما را فراهم میآورند بهره میبرید، همانند ابزارهای الکترونیکی خانگی رادیو تلوزیون، ماهواره، تارکده (اینترنت)، فیسبوک، با آنکه آن دانشی که این ابزارهای خانگی را ساخته اند و همگی دانش های نوین از پزشکی و کیهانشناسی گرفته تا بیولوژی و فیزیک اتمی.همه در پیوند تنگاتنگ با هم هَستند و از یک زرسنج (معیار) یگانه که همان خَرَد و کرویز (منطق) است برای گُشایش گرفتاری هایشان بهره میبرند. برای نمونه اگر باستانشناسان میتوانند به کمک ایزوتپ های اتم کربن موشکافانه سن یک تندیس (مجسمه) یا یک سنگ نبشته را روشن کُنند، این چنین دانشی را دانشمندان فیزیک اتمی در دسترس باستانشناسان گذاشته اند. ولی از سویی دیگر مسلمانان با مرزین کردن (محدود کردن) دانش خودشان به داده های قرآن، نه میتوانند باستانشناس و فیزیکدادن پرورش دهند و نه یافته های دانشمندان را میپذیرند که در ناسازگاری با باور آنها هَستند.
براستی که جای افسوس است که در سده-ی بیست و یکم همگی دانستنی هایی که دانشگاه های اسلامی در ایران میتوانند به یک دانشجوی رشته-ی ترازدای (اقتصاد) ایران آموزش دهند باور به «توفان نوح و گُمراه شدن مردم مکه بدست ابلیس است». از اینرو نباید شگفت زده شد که چنین دانشگاه هایی  ناتوان از پرورش باستانشناس های توانا و اَپستام مند (قابل اعتماد) باشند و تراز دانش آن فیزیک دان هایی نیز که میپروَرَانند، بیشتر از شکستن هسته-ی گردو و فندوق نباشد!
باری، شما بدون اینکه رنج پژوهش در تاریخ عربستان را به خودتان بدهید و بدون کمترین آگاهی از گذشتهنگاری عربستان، تنها به افسانه هایی درباره-ی این گُزیره دیس (شبهه جزیره) باور دارید که شاید ارزش لالایی خواندن برای کودکان از سوی مادربزرگان داشته باشند.

3) نُخست اینکه «بیت المقدس» یا «مسجد القصی» در سده-ی هفتم سال  705 به دستور خلیفه اموی عبدالمک و پسرش عبد الولید ساخته شد، کمابیش 80 سال پس از اینکه محمد در سال 621 آیه-ی معراج در سوره-ی اسرا را بیان کرد [3]. راستی این است که این مزگت (مسجد) با آن «مسجد القصی» که محمد در سوره-ی اسرا نام برده است تنها همانندی نامی دارد، وگرنه در آن زمان هیچ مزگتی در اورشلیم ساخته نشده بوده است. و اگر مسلمانان به سوی ارشلیم نماز میگذاشتند، به سوی ویرانه های بجای مانده از پرستشگاه ها و کنیسه های یهودیان بوده است.

4) دیرینگی (قدمت) شهر مکه به سده-ی چهارم ترسایی (میلادی) میرسد. دودمان قریش (که محمد به آن وابسته بود) به همراه دیگر دودمان های یمنی در سده-ی پنجم ترسایی (میلادی) از بهر بسته شدن «راه ابریشم» از سوی کشور ایران بر بازرگان های رومی و شکوفا شدن راه بازرگانی از کنار دریای سرخ [4] به حجاز کوچ کردند که در بخش باختری عربستان است، و آیین ماه پرستی شان را نیز به همراه آوردند. خانه-ی کعبه در سده-ی چهارم ترسایی (میلادی) ساخته شُد به چم (یعنی) یک سده پیش از کوچ کردن خاندان قریش از یمن به شهر مکه و 350 سال پیش از فروپاشی شاهنشاهی ساسانی، آنهم برای سپاسگزاری از آیین ماه پرستی که بُت الله نماد آن بود. دودمان قریش پس از بدست آوردن چیرگی و سروری بر شهر مکه و بیرون راندن خزاعه ها که فرمانروایان پیشین بودند، آنها سرپرستی شهر و پرده داری کعبه را در دست گرفتند. آیین ستایش ماه و ستاره پرستی تنها به بُتخانه-یِ کعبه مرزین (محدود) نمانده بود و آنکه یک آیین گسترده در سراسر عربستان بود. برای نمونه در کنار بتخانه-ی کعبه در مکه، بتخانه-ی دیگری که بُزرگتر بود به نام کعبه-ی الات در شهر طایف ساخته شُده بود که آنرا ویژه-ی پرستش خدای خورشید کرده بودند. آیین حج برای هر دو بُتخانه ولی در زمان های گوناگون برگُزار میشُد [5].
.باستانشناسان توانسته اند از پرستشگاه های فراوانی در خاورمیانه خاکپرداری کُنند که ویژه-ی خُدای ماه ساخته شُده بودند و نشان دهند که در دورانِ باستان ماه پرستی یک آیین گُسترده و چیره در میانِ همه-ی کشورهای خاورمیانه بوده است [6]. با آنکه در کشورهای گوناگونِ خاورمیانه خُدای ماه را با نام های گوناگونی همانند سین، Sin یا کوسوه، Kusuh یا الله میشناختند، ولی آنها پیوسته به خُدایان پنجگانه باور داشتند که دربرگیرنده-یِ خدای ماه، همسر او خورشید، و سه ستاره که دُختران خُدای ماه بودند. پس از اینکه آیین ماه پرستی در خاورمیانه رو به کاهش گذاشت، عرب های ماه پرست به آیین خودشان پایبند ماندند و یکی از انگیزه های ساخته شدن خانه-ی کعبه و شهر مکه سوای راه بازرگانی که از کنار دریای سُرخ میگذشت، پرستش الله، خُدای ماه بوده است. محمد برای شناساندن خُدای خودش به بُت پرستان مکه دشواری فراوانی نداشت، زیرا عرب های بت پرست، الله را سده ها پیش از زایش محمد میشناختند و برای سپاسگزاری از او نام الله را به فرزندانشان میدادند. محمد برای بدست آوردنِ پیروان تازه در میان بت پرستان، پذیرفت که الله همان خُدای ماه است، ولی او در برخورد با یهودیان و ترسایان، الله را همانِ خدای ابراهیم نشان میداد؛ محمد در گُسترش دین خودش میان یهودیان و ترسایان هیچ بختی را نیافت، برای اینکه آنها خُدای خودشان را بهتر از محمد میشناختند. از آنجا که محمد بخش بزرگی از آیین بت پرستان مکه را پذیرفت، همانندِ آیین حج، پیرامونگردی (طواف) به دور خانه-ی کعبه، کُرپانی کردن یک چهارپا برای الله، سنگ زدن به تندیس اهریمن، ارج ماه های حرام، روزه گرفتن در ماه رمضان، بوسیدن و پرستش سنگ سیاه، سعی صفا و مروه که تا پیش از این بُت پرستان برای گرامیداشت بُت های خود میان این دو کوه میدویدند... و مهمتر از همه اینکه محمد الله خُدای بت پرستان را به نام خُدای دین خودش برگُزید، دین اسلام ادامه-ی همان آیین بُت پرستان مکه ولی در یک جلوه-ی تازه است که داسه-ی ماه (هلال ماه) بر سر مزگت ها (مسجدها) و مناره ها نماد آن است.

5) هفده نیای محمد از «مضر» و «الیاس» گرفته تا عبدالمطلب پدر بزرگ و عبدالله پدر محمد با پاشن (سند) شناسایی شده اند همگی کلید داران کعبه بوده اند. با آنکه افسانه-ی «ترفند  ابلیس برای جایگزین کردن آیین یکتاپرستی به جای آیین بت پرستی»، بسیار بچگانه تر از آنست که نیاز به پاسخگویی داشته باشد، ولی باز چیزی که در این میان دلچسب است، این است که شما نقش خاندان قریش و 17 نیای محمد را در گُسترش بُت پرستی ندیده میگیرید که پرده دار کعبه بوده اند، و از کنار گُناه آنها چراغ خاموش میگذرید که واپسین آنها عبدالمطلب و عبدالله پدر محمد بودند و نامسلمان از جهان رفتند [7].

6)  شهر مکه شهر باستانی و کُهن نیست، و آن اندازه دیرینگی ندارد که بخواهد به زمان ابراهیم و اسمائیل برسد تازه اگر این کسان آدم های آفسانه ای نباشند. فرنود (دلیل) این سخن بسیار روشن است، با آنکه باستانشناسان توانسته اند وجب به وجب خاک عربستان را کاوشگری و همگی خاندان های پادشاهی را در شهرهای گوناگون عربستان شناسایی کُنند، ولی هیچ ردی از شهر مکه پیش از زایش مسیح یافته نمیشود و هیچ گزارشی از خاندان پادشاهی در این شهر تا پیش از سده-ی چهارم میلادی در دست نیست [8]. برای نمونه از شهر مدینه که تنها 400 کیلومتر با مکه بازه دارد (فاصله دارد)، جدا از یادگارهای باستانی یافته شده در این شهر، هم سنگ نبشته های آشوری از آن یادآوری کرده اند و هم دودمان های پادشاهی معینان و سبائیان در این شهر شناسایی شده اند که از سده-ی ششم پیش از زایش مسیح در این شهر فرمانروایی میکردند. ولی از شهر مکه نه یادواره و نه سنگ نبشته ای یافته شده است که دیرینگی این شهر را دستکم به دوران پیش از زایش مسیح نشان دهد.

7) زادگاه ابراهیم شهر اور ، ،Urدر عراق امروزی است. برپایه-ی گزارش های دینی یهودیان تنها سفری که ابراهیم برونمرز کرد به کشور مصر بوده است و آنهم از بهر فشار خُشکسالی بوده است. از آنجا که دو شنزار بزرگ در عربستان صعودی بخش نیمروز (جنوب) این کشور را از بخش اَپاختر (شمال) آن جدا ساخته است، نه مردمان این دو نیسنگ (منطقه) از وجود هم آگاه بودند و نه کشورهای بزرگ در میانرودان همانند آشور، مصر و ایران از بخش باختری عربستان. از اینرو ابراهیم نیز نمیتوانسته است آگاهی بیشتری از مردمان دوران خودش داشته باشد. پس از سفر مصر، ابراهیم در سرزمین کنعان (فلسطین) امروزی جایگُزین میشود که بیش از 1200 کیلومتر با حجاز، با بخش باختری عربستان بازه دارد که سپس تر در آنجا شهر مکه ساخته شد. اگر ابراهیم بخواست خانه ای برای یهوه بسازد، او نخست آنرا در سرزمین کنعان میساخت که یهوه به او نوید داده بود. و دوم میبایست گزارشی از این خانه در تورات یا نسک های دینی یهودیان آمده باشد؛ از اینرو سفر ابراهیم به حجاز برای «ساختن خانه کعبه» همانند یک سفر بدون هدف در شنزارهای عربستان بوده است که بجز برای مسلمانان هیچ انگیزه ای برای ابراهیم نداشته است. و هنگامیکه باستانشناسان با پاشن (سند) نشان داده اند که شهر مکه و خانه-ی کعبه در سده-ی چهارم پس از زایش مسیح ساخته شده است و انگیزه-ی آن نیز شکوفایی راه بازرگانی از کنار دریای سرخ بوده است، جدا از بازه-ی (فاصله-ی) مکانی (1200 کیلومتر)، یک بازه-ی زمانی نیز به اندازه 1200 سال میان دوران ابراهیم و ساخته شدن شهر مکه وجود داشته است. دیگر اینکه اگر خانه-ی کعبه بدست ابراهیم ساخته شده باشد، چرا شهر مکه یک شهر یهودی نشده است؟ و چرا یهودیان پیرامون مدینه هیچ گزارشی از سفر ابراهیم به مکه و ساخته شدن خانه-ی کعبه بدست او نداده اند؟ شما نمیتوانید هیچ کدام از این فرنود ها (دلیل ها) و پاشن ها (سندها) را بپذیرید زیرا در آن جهان مرزین (محدود) و بدور از راستی که برای خودتان ساخته اید، میپندارید که همگی جهان و « جن و اُنس»  برای آسیب زدن به باور دینی شما همپیمان شده اند. ایستادگی شما در برابر یافته های باستانشناسی همانند همان ایستادگی است که کلیسا در برابر گالیله میکرد برای اینکه یافته های دانشی او باورهای دینی کلیسا را زیر پرسش میبُردند.

8) در یاداشت پیشین من به روشنی گفتم که سه دین سامی یهود، ترسایی و اسلام خدای خود را با نام های گوناگون یهوه، الله و خُدای پدر میشناسند. و اگر از نام لورد، Lord، بهره بُردم برای این بود که شما را با نام های دیگر آن آشنا سازم. وگرنه به روشنی چم (معنی) آن خُدایی که ترسایان به آن باور دارند را نیز برای شما نوشتم که «خدای پدر» است.


یاداشت

[1]

[2]

[3]
«سبْحَانَ الَّذِی أَسرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسجِدِ الْحَرَامِ إِلی الْمَسجِدِ الاَقْصا الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنرِیَهُ مِنْ ءَایَتِنَا إِنَّهُ هُوَ السمِیعُ الْبَصِیرُ»

[4]
[5]


[6]

[7]


[8] شما برو یک دورمطالعه درمورد هورمون های جنسی مرد و زن انجام بده بعد بیا بگو بچه دارشدن چه ربطی به کمر و سینه داره
قرآن فقط اون یک آیه رو در مورد تولید مثل نداره
میدونی تفسیرموضوعی چیه؟
آیات مربوط به بقاء نسل و تولید مثل انسان رو در کنار هم قرار بده بعد نتیجه گیری کن. به این میگن تفسیر موضوعی. مغلطه که شاخ و دم نداره. یک آیه میگی. اونم ناقص میگی بعدمیای ازش نتیجه میگیری
آقا! این قدر سند سند نکن .سند تحریفی به چه درد میخوره.
این قبله توسط حضرت آدم (ع)بناشده. بعد از طوفان نوح دوباره توسط حضرت ابراهیم(ع) تجدید بناشده.
بعد از اسماعیل (ع) تازمان پیامبر اسلام که تقریبا2600سال طول کشیده با استراتژی ابلیس تبدیل به بتخانه شده. درحالی که بیت المقدس به خاطر وجود مستمر پیامبران الهی هیچگاه بت خانه نشد
درابتدا پیامبر و مسلمانان به طرف بیت المقدس نماز میخوندن، چونکه مکه در دست مشرکین بود و درونش هم بتخانه شده بود. بعدبه خاطر تمسخر یهودیان خداوند به محمد(ص) وحی کرد که به سوی مکه نماز بگذارند. بعد از فتح مکه پیامبر اولین کاری که کرد بت ها راا زدرون کعبه به بیرون انداخت و شکست.
 واقعا خیلی بی سوادی در عربی الله یعنی خدا
یهوه درزبان عبری یعنی خدا
لورد هم که میگی از زبان لاتین گرفته شده. به معنی پادشاه و سرور و سلطانه
آخه آی کی یو .حضرت مسیح (ع) که لاتین حرف نمیزده .زبان عیسی جلیلی که درشهر ناصره متولد شده عبری بوده .واقعا تو بحث زبان شناختی ضعیفی
دئو (درلاتین ویونان) هم معنی دیو در زبان آریایی ها بوده. زردشت وقتی مبعوث شد اومد به مردم گفت خدای شما دیو نیست بلکه اهورا هستش
بعد هندی های سانسکریت زبان، اومدن جای دیو و اهورا رو عوض کردن. این بحثی که تو میگی زبان شناختیه چرا با اصل ماجرا قاطی میکنیش
ماه هلال هم که نشانه ی مسلمان هاست. مثل صلیب درمسیحیت. شمعدان 7شاخه در یهود .فروهردرزدشت. شیروخورشید برای ایران باستان. به اینا میگن توتم. توتم میدونی چیه؟حالاهی بروعین رفقای باستان شناست حفاری کن. بخدا من دارم باخنده این حرفار و مینویسم.فازونول چسبوندی خفن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر