۱۳۹۰ اردیبهشت ۲, جمعه

همبستگی یگانه راه پیروزی





خشایار رُخسانی

پاسُخی به یک هم میهن [1]


پیشگفتار:

در هفته-ی گذشته «راه توده» [3] کوشش کرد تا با پخش یک گزارش دروغین از «همکاری شبکه-ی سکولارهای سبز با رحیم مشایی» [ 4] و همچنین پخش نوشتار «معمای نه چندان پیچیده-ی رضا پهلوی» [6]، در اُردوگاه آزادیخواهان و همبستگی میان «شبکه-ی سکولارهای سبز» و شاهزاده رضا پهلوی شکاف بیاندازد. پاسخ دندان شکن آقای دکتر نوری علا به این نوشتار [2] سبب کژبرداشتی (سوتفاهم) یکی از هم میهنان ما شده است که هوادار سامانه-ی شهریاری است. نوشتاری که در پی میآید کوششی برای زُدودن این کژبرداشتی (سوتفاهم) است.

سرآغاز:

درود به کدبان شادمان سرو آزاد،
 یاداشتِ کدبان دکتر نوری علا در وبگاهِ «بالاترین» که انگیزه-ی نگارش نوشتار شما شُده است، پاسخی است که دکتر نوری علا در پَدافند از شاهزاده رضا پهلوی به یک هوادار «راه توده» داده است که خودش را پشت نام سِپَنجی (مستعار) «ندا ایرانی» پنهان کرده بود [2]. از آنجا که شاهزاده رضا پهلوی نوید همکاری با هَنداخ نوی (طرح نوی) «شبکه-ی سکولارهای سبز» داده است که ساختن یک نیروی جایگُزین (آلترناتیو) است، این همبستگی برای «راه توده» گران آمده است و هفته گذشته «راه توده» [3] که با رفتار سیاسیش در سه دهه گذشته نشان داده است که به کرده (عملا) بُلندگو و غلام حلقه بگوش بیت رهبری است، برایِ پیشگیری از گام هایِ تازه-ی برخی از میهندوستان در برونمرز در راه یکپارچه کردنِ آزادیخواهانِ گیتیگرا (سکولار) با همدیگر و همبستگی با شاهزاده رضا پهلوی و همچنین شکاف انداختن در میان آنها، گُزارش دُروغی را در دستگاه افسانه بافیش ساخت و بیرون داد، بر این پایه که «شبکه-ی سکولارهای سبز بدست رحیم مشایی گردانده میشود [4]». «راه توده» امید داشت که بتواند با چنین گزارش بی پایه ای، به توفانی از سرگردانی و پریشانی در میان آزادیخواهان دامن بزند و با اینکارش، هم یک خوش زاوری (خوش خدمتی) به اربابش در بیت رهبری کرده باشد و هم آزادیخواهان را از همکاری با هَنداخ نو (طرح نو) و برنامه «شبکه سکولارهای سبز» دلسرد سازد، زیرا هدف «سکولارهای سبز»، ساختن یک نیروی جایگُزین (آلترناتیو) از راه بُنیانگذاری یک مِهَستان میهنی (مجلس ملی) و یک دولت گذرا به کمک ایرانیان در برونمرز است [5]. پس از اینکه رهبران «راه توده» درنگریستند که هیچکس گُزارش دروغین آنها را جدی نگرفته است و  تیر آنها به سنگ خورده است، آنها با بیرون دادن نوشتار «معمای نه چندان پیچیده-ی رضا پهلوی» با نام سِپَنجی (مستعار) «ندا ایرانی» کوشش کردند که میان «سکولارهای سبز و شاهزاده رضا پهلوی» جدایی بیاندازند، بدینسان که از دکتر نوری علا ستایش کُنند ولی همزمان رضا پهلوی را خوار سازند [6]، ولی دکتر نوری علا در یاداشتی که در پایِ نوشتار آن «راه توده ای» فرومایه گذاشت، پاسخ دندان شکنی به این ترفند بدشگون «راه توده» داد که شوربختانه سبب کژبرداشتی (سوتفاهم) شما شده است.
نگرانی شما از اینکه دکتر نوری علا گفته اند که: «رضا پهلوی یک وزنه-ی ملی است»، و شما باور دارید که «او یک وزنه-ی سیاسی است»، نشان میدهد که در سامانه-یِ پادشاهی آرمانی شما، اهرم سیاسی کشور باید در دست پادشاه باشد و پادشاه باید کشور را با نیک خواهی و بهین دید خودش بگرداند. نُخست اینکه چنین دیدگاه و چشم داشتی از پادشاه، هیچگونه نزدیکی با خویشکاری (وظیفه-ی) او در یک سامانه-ی شهریاری ندارد که در فرهنگ و تاریخ ایران بیش از اسلام رسم بوده است، زیرا در ایران باستان به گواهی سنفون یونانی نیروی پادشاه مرزین (محدود) بود و مِهَستان (مجلس)، برای پیشگیری از خودکامه شدن پادشاه، لگام او را در دست داشته است [7]. و راستی این است که آن سامانه-ی پادشاهی که آرمان شماست یک سامانه-ی سُلطانی است و نه پادشاهی، زیرا تنها یک سُلطان میتواند از قدرت لگام گُسیخته برخوردار باشد؛ این شیوه-ی کشورداری را تُرک ها با رونوشت برداری از فرمانروایی خلیفه های عباسی پذیرفتند، با این ناسانی که در سامانه-ی فرمانروایی تُرکان، سُلطان امیرالمومنین مسلمانان نبود.
دوم اینکه سرسختی و پافشاری شما در گره زدن فرهنگ ایران با سامانه-ی پادشاهی شگفت انگیز است، زیرا در دوران باستان بجز در زمانِ کوتاهی در یونان و رم باستان، همگی کشورها به شیوه-ی پادشاهی اداره میشُدند، و قدرت از پدر به پسر میرسید، زیرا روش کشورداری دیگری را نمیشناختند. از اینرو گره زدن سامانه-ی پادشاهی با فرهنگ ایران نمیتواند به راستی نزدیک باشد، زیرا چنین شیوه-ی کشورداری در گذشته، در همگی کشورهای جهان رسم بوده است. پافشاری شما در نشان دادن سامانه-ی شهریاری در جایگاه نمادی از فرهنگ ایرانی، همانند این نمونه آوری میماند که ما بخواهیم بر آیین سفر کردن و رفت و آمد با اسب در دوران نوین پیورزی (تعصب) نشان دهیم، و آنرا یک «آیین ایرانی» بنامیم، زیرا دو هزار و پانسد سال پیش کوروش بزرگ چنین بخش نامه ای را برای پارسیان برنهاده بود [7]، و با اینکار از رفت و آمد با ابزارهای ترابُری نوین چشم پوشی کُنیم، درهالیکه ما میدانیم که اسب یگانه امکان رفت و آمد در دوران باستان برای همگی مردم جهان بوده است؛ و یا اینکه  بخواهیم شیوه-ی آبیاری زمین های کشاورزی به کمک کَناد (قنات) را که در سه هزار سال پیش در ایران نوآوری شده و رسم بوده است، با فرهنگ ایران گره بزنیم، و با این بهانه از بکارگیری فن آوری نوین برای آبیاری زمین های کشاورزی در سده-ی بیست  و یکم چشم پوشی کُنیم. ساختار مَردُمبُدی (جمهوری) نیز که هدفش اداره-یِ کشور بدست مردم و سپردن اهرم قدرت به آنها است، همانند فن آوری نوین کشاورزی و رفت و آمد ازآن یک پاترم (ملت) نیست، ونکه (بلکه) یک روش فرمانروایی مردم بر مردم است که برآیند چندهزار سال آزمون (تجربه-ی) شهرنشینی آدم هاست که از راه آزمایش و ماندَک (خطای) بدست آمده و ازآن همگی مردم جهان است. از آنجا که در یک سامانه-ی مَردُمبُدی (جمهوری)، به کمک نهادهای مِهَستان (مجلس) و دیوانِ دادرسی کشور، بر قدرتِ فرنشین کشور لگام زده میشود، در سنجش با حکومت های خودکامه، فرنشین کشور در  چنین سامانه ای از بخت کمتری برای دُژکاربُردی (سواستفاده) از قدرت و خودکامگی برخوردار خواهد شُد.
این دیدگاه که «هر ایرانی که هوادار سامانه-ی پادشاهی آرمانی شما نباشد، یک دُشمن است و او خواهان آسیب زدن به یکپارچگی مرزی است»، یک دیدگاه اُمید بخش و سودمندی برای یکپارچه کردن مردم ایران و آزادی ایران نیست. شُما با گُستردن چنین دیدگاه نادُرُستی تنها خودتان را از دیگر هم میهنان خودتان جدا میسازید، و بخشی از نیروهای بالنده و پویایِ هوادار سامانه-ی شهریاری را که میتوانند دوش به دوش دیگر هم میهنانشان در راه رهایی ایران بکوشند، سرگردان و زمینگیر میسازید. دیگر اینکه گذشته-ی هیچکس پاک نیست؛ از آنجا که لغزش کردن بخشی از سرشت آدمی است، پافشاری بر لغزش دیگران و بهانه کردن آنها برای دامن زدن به کینه ورزی خَرَدمندانه نیست. اگر بخواهید همکاری با خُمینی را بهانه-ی دُشمنی با دیگر هم میهنانتان کُنید، پس شما باید که دُشمن هفتاد میلیون ایرانی باشید که بیش از 90% از آنها به بُنیانگذاری حکومت اسلامی رای دادند. ولی از آنجا که شما میخواهید آن سامانه-ی دلپسند خودتان را در ایران بُنیانگذاری کُنید، و به رای مردم نیازمند هَستید، خَرَدمندانه نخواهد بود که بخواهید بر ادامه-ی چنین دیدگاهی پافشاری کُنید. در پایان با آموزه گرفتن (درس گرفتن) از رفتار کوروش بزرگ میخواهم این پند را به شُما بدهم که: «در میدانِ جنگ آن فرماندهی پیروز خواهد بود که از بیشترین همبستگان ولی از کمترین شمار دُشمنان برخوردار باشد.»

یاداشت:



[3] «راه توده» بخشی از حزب توده است که پس از سرکوب حزب توده و آمدن هموندان آن به برونمرز از آن حزب جدا شُد و هنوز به «دُرستی راه امام» باور دارد. درهالیکه حزب مادر بر این باور است که سیاست های آن در برابر حکومت اسلامی از آغاز همه نادُرُست بوده اند.
[4]
[5]

[6]


[7]


آدینه، دوم اردیبهشت، ناهید شید، 3749 دین بهی


۱ نظر:

  1. That Post was not published in this weblog the author is currently 25 years old and has never met a member
    of the Tudeh Party.
    The two articles you mentioned are unlined and were not written by the same author.
    http://bokaei.blogspot.com/2011/04/blog-post.html
    BEST
    Neda Irani

    پاسخحذف