۱۳۹۰ فروردین ۲۱, یکشنبه

آیا باور دینی مُسلمانان درخور ارجگُذاری است؟




خشایار رُخسانی

پاسُخ به یک هم میهن

پیشگفتار:

کسانیکه از اسلام پدافند میکُنند دارای انگیزه های گوناگونی هَستند، برخی هنوز در سایه-ی آموزش و پرورش اسلامی دوران کودکی زندگی میکُنند و با راستینگی های (واقعیت های) جهان دانش آشنایی ندارند، و برخی دیگر سودِ خود را در پدافند از دین اسلام جُستجو میکُنند باآنکه به آن باور ندارند. آقای حُسین اسکندری میگویند که :« شما که اینقدر دم از حقوق بشر میزنید پس چطور به خودتون اجازه میدید که 1.5 میلیارد مسلمان را وحشی و غارتگر بنامید و به مقدسات آنها توهین کنید. شما که خودتان حقوق بشر را رعایت نمی کنید انتظار رعایت آنرا از سوی دیگران نداشته باشید.... ».

سرآغاز

نُخست باید روشن شود که این «وَرجاوَند های (مقدس های)» این 1،5 میلیارد مسلمان هرگز ارزش ارج گذاشتن دارند یا نه؟ دیگر اینکه آیا مُسلمانان به ارزشی به نام هاگ های مردُمی (حقوق بشر) باور دارند و یا آنها هرگز قرآن را خوانده اند و با دستورهای نامردُمی (غیرانسانی) قرآن و رفتارهایِ نافرخویی (غیراخلاقی) و نامردُمی محمد بن عبدالله آشنایی دارند یا نه؟ در پیوند با «وَرجاوَند» (مقدس) خواندنِ باورهای مسلمانان میخواهم بپُرسم که چه ویژگی هایی باورهای مُسلمانان را «وَرجاوَند (مقدس) کرده اند؟ آیا فرمان به راهزنی، کُشتن مردانِ آزاده-ی کشورهای دیگر و دزدیدن زن و بچه ها و دسترنج آنها به نام پروه های (غنیمت های) جَنگی و سُپُزش کردن (تجاوز کردن) به زنان دُزدیده شُده که همگی شوهر داشته اند، کاری «وَرجاوَند (مقدس) است [1]؟ آیا سفارش کردن قرآن به مُسلمانان برای برده کردن زن و بچه های دُزدیده شُده و برپا کردنِ سامانه-ی برده داری را میتوان کاری فرخویی (اخلاقی) دانست و گرامی داشت؟ این دستورهایِ سنگدلانه که همگی برگرفته از آیه های «خوش آوا و آسمانی» قرآن و رفتار محمد بن عبدالله هَستند، نه تنها امروز در سده-ی بیست و یکم رفتاری ددمنشانه و نامردُمی ارزیابی میشوند، ونکه (بلکه) در همان سده-ی هفتم ترسایی (میلادی)، که دین اسلام نمودار گشت، در کشور ایران، مردم چنین رفتار و آیینی را خوار و نامردمی میشمُردند، زیرا اسلام دین نیست، که دین در گوهرش آیین و راه و روش شاد و خوشبخت زیستن و دستیافتن به رستگاری است، ولی اسلام چیز بیشتر از یک سامانه-ی برده داری نیست.
من در شگفتم که هم میهنانان مُسلمان از من میخواهند که من به باور دینی آنها ارج گذارم هنگامیکه دین اسلام به پیروانش این پروانه را میدهد که آنها با آرامش وجدان یک آدم را سنگسار کُنند. آیا مُسلمانان میدانند که سنگسار به چه مانی (معنی) است؟ آیا آنها که چشمداشتِ ارجگُذاری بر دین اسلام را از من دارند، تاکنون گُرمک (جرأت) دیدن چنین نماگاه (صحنه ) دهشتناک را به خودشان داده اند و یا ویدیویی را از آن تماشا کرده اند که چگونه یک آدم در چاله میکُنند و سپس با سنگ او را زجر کُش کَرده تا در پایان مغز او را مُتلاشی سازند؟ من چگونه میتوانم دستورها و آیین چنین دینی را گرامی بدارم؟ گرفتاری ما با اسلام ریشه در دستورهای خود قرآن و آیین محمد بن عبدالله دارد که ژاژپنداری (خرافات)، بیداد و ستم هَنجُمَنی (اجتمایی) و برده داری را به نام «دین» برنامه ریزی کرده اند. هدف از گفتگو همیشه روشن کردنِ نهاده هایِ (موضوع های) پنهان و ناآشکار است، ولی هنگامیکه دین اسلام دستکم در سه دهه گذشته ناکارآمدی و ناشایستگی خودش را در اداره-ی کشور در همه-ی زمینه های هَنجُمَنی (اجتمایی) و ترازداریک (اقتصادی) و کشورداری به نمایش گذاشته است، و دوزخ کنونی که مردم ایران در آن گرفتارند، برآیند فرمانروایی سه دهه اسلام «پُربرکت و عزیز» در ایران است، چه ویژگی «خوب» دیگری میتواند از اسلام پنهان مانده باشد که پیروان اسلام «ناب محمدی» آنرا یافته و امید به روشن کردن آن در گفتگو با من دارند؟ اگر آنها میگویند که چون مردم ایران به اسلام باور دارند باید که به این دین ارج گذاشت، پاسخ من به آنها این است که: بدید من، آن مردمیکه سنگسار یک آدم را در دینشان روا میدانند، درخور ارجگُذاری نیستند، زیرا دست آنها نیز به خونِِ کُرپانیان (قربانیان) سنگسار آغشته است، اگر چه آنها خودشان سنگ را پرتاب نکرده باشند، ولی وفاداریِ آنها به باورهایِ دین اسلام، آن سنگ ها را «صیقل داده است» و به دستِ دژخیمان حکومتی سپُرده است و دیگر اینکه سیاهی لشکر این حکومت برای سرکوب جنبش آزدیخواهی مردم ایران را همین بخش دین زده فراهم میآورد. حکومت اسلامی تنها از خامنه ای با خویشاوندان نزدیکش ساخته نشده است، این بخش از مردم دین زده-ی ایران ستون کاخ بیداد حکومت اسلامی و دستگاه سرکوب آنرا ساخته است و باید که خودش را پاسخگو کُند.
امروز برای همگان روشن است که انگیزه-ی تازش عرب های مسلمان به ایران غارت دسترنج و سرمایه هایِ مردم ایران بود که در آن دوران توانمند ترین و پیشرفته ترین کشور جهان به شُمار میآمد؛ و همچنین به بردگی کشیدن مردم آزاده این کشور از دیگر هدف های این تازش بود؛ و عرب ها گُسترش دین اسلام و یکتا پرستی را تنها بهانه ای برای تازش به کشور ایران کرده بودند که مردمش به پاس آموزش های بُزرگترین فرزانه-ی جهان اشو زرتشت، هزاران سال پیش از زایش محمد و پیدایش دین اسلام یکتا پرست بودند، و دُروغگویی را کاری زشت برمیشمُردند تا جاییکه زیان آنرا برای کشور بدتر از خُشکسالی میپنداشتند که در سُخنان داریوش بُزرگ در سنگ نبشته هایِ آن دوران بازتاب پیدا کرده است و جاودان شُده است [2].
جدا از دستک های (سندهای) تاریخی که تازش عرب ها به ایران را می ایرازند (محکوم میکُنند)، بی پایگی انگیزه-ی عرب های مسلمان در تازش به ایران را میتوان از خود قرآن بَرهیخت (استخراج کرد). در قرآن آیه های فراوانی نشانه-ی دُرُستی این داوش (ادعا) هَستند؛ برای نمونه در آغاز سوره-ی الرحمن به روشنی بیان داشته است که :«الله برای هر دُوتاکمانی (قومی) پیامبرانی به زبان آنها فرستاده است و قرآن از اینرو به زبان عربی فرستاده شده است که هدفش راهنمایی مردم عرب است». پس چگونه پیشوایان اسلام میتوانستند گُسترش آیین اسلام را انگیزه-ی تازش به کشورهای دیگر کُنند و از مردم ایران بخواهند که به چنین آیین اهریمنی بگروند، هنگامیکه نه زبان مردم ایران عربی بود که پیام اسلام را دریابند و نه آیین اسلام بجز زیرپا گذاشتن هاگ های (حقوق) زنان، آزادیِ اندیشه-یِ آدمی، سنگسار و قصاص، راهزنی و برده داری، پیام خَرَدمندانه و سودمند دیگری برای رستگاری هومَنی (انسانیت) نداشته است، و درهالیکه ایرانیان به پاس پیروی از آموزش های اشو زرتشت و سه بُنپایه-یِ «اندیشه، گفتار و رفتار نیک» بُزرگترین و توانمند ترین شهریگری (تمدن) را در جهان پایه گذاری کرده بودند؟ آیا بدید شُما آن آیینی که خدای خود «الله» را بُزرگترین نیرنگ باز میشناساند و به آن سرافراز هست، میتواند اُلگوی راستگویی و دُرُستکاری برای یک همبودگاه مردُمی (جامعه-ی انسانی) باشد [3]؟ آیا هنگامیکه نیرنگ (خدعه)، خودداری از راستگویی (تقیه) بخشی از ارزش های دین اسلام شمُرده میشود و از ویژگی های همگی پیشوایان اسلام بوده است، از محمد ابن عبدالله گرفته تا امام حسن عسکری، میتوان چنین آیینی را «وَرجاوند (مقدس) شمُرد» و گرامیداشت [4]؟. چگونه میتوان رفتار محمد بن عبدالله را در زناشویی با یک دختر شش ساله همانند عایشه و چنگ انداختن روی زن پسرخوانده اش، زینب بنت جحش همسر زید بن حارثه را کاری فرخویی (اخلاقی) دانست و این آیین را اُلگوی رفتاری در همبودگاه کرد؟ امروز اگر یک مرد پنجاه ساله بخواهد به خواستگاری یک دُختر شش ساله برود، پیش از اینکه او را دادگاهی کُنند، به تیمارستان میفرستند تا پس از درمان شُدن بتواند خودش را در دادگاه پاسُخگو کُند.
در پایان اینکه اگر دین اسلام با همگی ویژگی های نامردُمی آن، در چهاردیواری خانه-ی مسلمانان میماند، میشُد آنرا برتابید، ولی هنگامیکه این دین خودش را در همگی دریچه های زندگی مردم، سیاست و کشورداری درمیآمیزد و دات های پایه ای (قانون اساسی) کشور میشود، باید که خودش را پاسُخگوی همگی ورشکستگی های ترازداریک (اقتصادی) و فرودِش فرخویی (سقوط اخلاقی) در همبودگاه (جامعه) کُند و پیروانش تاب و بُردباری در برابر سُخن سنجی (انتقاد) و خُرده گیری از این آیین را داشته باشند. به گفته-ی یکی از دوستان:« باور 1،5 میلیارد مسلمان به دین اسلام به همان اندازه ارزش دارد که باور پاپ و همگی مردم جهان تا سده-ی شانزدهم به جایگاه زمین در کیهان ارزش داشت که میپنداشتند زمین در کانون کیهان جای دارد و خورشید به دور زمین میچرخد و پادَکِ (کُره) زمین هامون (مسطح) است.
سنفون در نَسک (کتاب) زندگینامه-ی کوروش بزرگ [5] با نمونه آوری از رفتار کوروش میگوید:«کوروش همیشه برای سربازانش پیش از آغاز جنگ سخنرانی میکرد و میگفت که سرباز پارسی دروغ نگوید هتا در میدان جنگ اگر به بهای از دست دادن جانش باشد. در یکی از جنگ ها با ارتش بابل هنگامیکه زن پادشاه شوش پانتآ، که همسر او آبراداتاس همبسته-ی کشور بابل بود، به دست سربازان پارسی گرفتار شُد، کوروش از پانتآ همانند خواهرش نگهداری کرد. این رفتار جوانمردانه-یِ کوروش آنچنان هنایش (تاثیر) نیکی بر پادشاه شوش آبراداتاس گُذاشت که او همبسته-ی کوروش شُد و برای سپاسگُزاری از جوانمردی کوروش در جنگ سرنوشت ساز با کرُوسوس برای گُشایش بابل، رهبری یگان های ارابه داران را بدست گرفت و باارابه-ی خود که آراسته به داس های تیز بود بر ستون پولادین سپاه مصر یورش بُرد و برای کوروش جانفشانی کرد و جان داد. اکنون اگر یک ایرانی یک نُخود خَرَد و رگ میهنی داشته باشد باید که رفتار جوانمردانه کوروش و آزادگی او را با رفتار محمد بن عبدالله و پیشوایان دین اسلام بسنجد که در نمونه آوری از رفتار محمد بن عبدالله او هتا از زن پسرخوانده اش، زینب همسر زید هم نگذشت:

یاداشت:

[1] رفتار گُماشته های حکومت اسلامی در سیاهچال های کهریزیک و اوین با زندانیان به «دُرُستی» و مو به مو در راستای پیروی از آیین محمد و دستورهای قرآن دُنبال میشود.

[2]

http://iranshenakht.wordpress.com/2009/11/10/daryosh-the-greatnaser-pourpirarancient-persian-language2/

[3] و مکر و مکرالله ، والله خیر الماکرین
[4] تاریخ تبری، بهارالانوار (علامه مجلسی).

[5] http://khaschayarrochssani.blogspot.com/2010/12/blog-post_05.html

یکشنبه، 21 فروردین، مهرشید 30749 دین بهی







 




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر