۱۳۸۹ بهمن ۲۳, شنبه

خونخواهی از جاویدنامان (شهیدان) ایرانی جنگ نهاوند در رستاخیز 25 بهمن





خشایار رخُسانی

هزار و سیسد و شست و نه (1369) سال پیش، سپاهیان یزدگرد، پادشاه ساسانی، در نهاوند شکست سختی از تازیان مسلمان خوردند و این شکست کشور ایران را تا به امروز در چنگال گُرگان خونخوار اسلامی و کابوس آیین ددمنشانه-ی سنگسار و قصاص این دین اهریمنی گرفتار کرده است. اگر چه تازیان نتوانستند مردم ایران را خپه کُنند (خفه کند)، ولی آنها کشور ما را برایِ چهارده سده از پیشرفت و شهریگری (تمدن) بازداشتند و شادی، آسایش و خوشبختی را به کام مردم ما زهر کرده اند و با اشغال ایران ما همچنان بر کشور ما چیره مانده اند.
جنگ نهاوند واپسین جنگی بود که یزدگرد شاهنشاه ساسانی با مسلمین نمود. یزدگرد از مانیش (توقف) سپاه عرب در میانرودان و سرگرم بودن آنها به گرفتاری های اندرونی شان بهره بُرد و باز لشکری بیاراست و چون مسلمین از فراهم آوری های یزدگرد آگاه گشتند، لشکری به سرداری نعمان بن مقرن به سوی حلوان گُسیل داشتند که از آنجا به ری یورش برد. در آنجا گُزارش رسید که سپاهیان یزدگرد در نهاوند هستند؛ از اینرو نعمان با سی هزار تن به آن سوی شتافت و جنگ نهاوند روی داد. سپاهیان ایران با وجود اینکه شمارشان بیشتر بود به دستور سردار خود فیروزان جنگ پدافندی پیش گرفتند. ایرانی ها از پشت سنگر ها جنگ می کردند و در دشت زد و خورد هایی کوچک مینمودند؛ از اینروی جنگ به درازا کشید و آزوغه (آذوقه) لشکر عرب نزدیک بود به پایان برسد. در این میان نعمان نیرنگی بکار برد. او این گزارش دروغین را گُسترش داد که: «خلیفه مُرده است و لشکر او میخواهد پس نشینی کرده و به مدینه بازگردد.» این نیرنگ سبب شد که فیروزان فریب بخورد و او را پیگرد نماید، ولی همین که ایرانی ها از سنگر ها بیرون شدند، مسلمین برگشته و آنان را کشتند. نعمان در هنگام جنگ کشته شد و حذیفه جای او را گرفته و جنگ را پایان برد. این «پیروزی» را عرب ها «فتح الفتوح» نامیدند. به گفته ی همگی گذشتهنگارانی که در آن زمان باشنده بودند، عرب ها سنگدلی بسیار از خود نشان دادند و ایرانیان ایستادگی بسیار؛ شمار فراوانی از جنگاوران ایرانی و تازی کشته شدند، شدت کُشته شدگانِ ایرانی بگونه ای بود که میدان نبرد را سراسر تن های به خون خفته پوشانده بود و به همین سبب گُذشتهنگاران بسیاری از این جنگ به نام جولاء نام میبرند.
میدان نبرد از خون پاک دلاوران ایران زمین که برای نگهداری سرزمینشان از جان دست شسته بودند آکنده بود، دلاوران از زنان گرفته تا مردان که تنها به کشورشان می اندیشیدند، ایرانی که شاید نمی بایست به دست بیگانگان می افتاد؛ سپاه ایران شکست خورد و سپاه همیشه گرسنه-یِ اسلام وارد شهر شدند و برپایه-ی پروانه ای که از دین شان داشتند به هیچ کس و هیچ چیز گُذشت نکردند و نهاوند غارت شد. گذشتهنگاران عرب در این جنگ از 130 هزار کودک و زن که به بردگی رفتند و کشته شدن 300 هزار شهروند که رزمنده نبودند، با سربلندی یاد میکنند.
با دلداری از ایرانیان میهندوست از بهر این شکست غم انگیز، من گردهمایی های 25 بهمن را که برابر با 14 فوریه است، بختی برای کین خواهی از جاویدنامانِ (شهدای) ایرانی به خاک افتاده در جنگ نهاوند و هزاران کودک و زن ایرانی که به بردگی برده شدند میدانم؛ همزمان بودن چهاردهم فوریه روز شکست غم انگیز جنگ نهاوند که به کشتار نیاکان ما در هزار و سیسد و شست و نه (1369) سال پیش فرجامید با چهاردهم فوریه امسال روز گردهمایی های پَتکارشی (اعترضی) و رستاخیز بزرگ مردم ایران در برابر حکومت اشغالگر اسلامی، بهترین بخت برای کین خواهی از کُشتار کُنندگان و مَرگ ناک های (قاتلین) نیاکان ما در جنگ نهاوند است. گردهمایی هایِ 25 بهمن بهترین ژایش (فرصت) را به ما ایرانیان میهندوست میدهد که با وارد آوردن یک شکست بزرگ بر حکومت اشغالگر اسلامی، از کُشتارکُنندگان نیاکانمان در جنگ نهاوند کینه توزی کُنیم و کشورمان را پس از 1369 سال از دست تازیان و تازی پرستان رها سازیم.

ایدون باد

‏شنبه‏، 2011‏/02‏/12

فرستادنِ پیام به دنباله Donbaleh

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر