۱۳۸۹ دی ۱۰, جمعه

راز ماندگاری حکومت اسلامی


خشایار رُخسانی

پاسُخی به یک هم میهن

پیشگفتار:

پس از سه دهه آزمون دوران سیاه حکومت اسلامی در ایران، بدبختانه هنوز بخش بزرگی از مردم ایران به «اسلام ناب محمدی» و وَرچ هایِ (معجزه هایِ) آن دلخوش کرده اند. حکومت اسلامی ماندگاریش را تنها وام دار دستگاهِ سرکوبگرش و گُسترش ترس و کُشتار نیست، ونکه (بلکه) آن سُتون اُستوانی که این حکومت را برای سه دهه سرپا نگهداشته است، باورهای دینی مردم ساده دل و دین زده-یِ ایران است که اگر چه بگونه-ی نمادین (ظاهری) ناخُرسند از کارکرد حکومت اسلامی در زمینه-ی بیدادگری ترازداریک (اقتصادی) و گُسترش تنگدستی هَستند، ولی پایبند بودن آنها به ارزش های اسلامی از راه پرداخت مالیات های دینی و مَسیتارش (زیارت) امام زاده ها و کمک به سرپا نگهداشتن سپاه اهریمن و بسیج سرکوبگر این حکومت از راه فرستادن فرزندانشان به این دو نهاد، به کَرده (عملا) سهم بُزرگی را در پاسداری از این حکومت دارند و آنرا در برابر پَژمَرگ ها (خطرها) رویین تن کرده اند. در پایین پاسخ مرا به یکی از هم میهنان به نام بانو مریم داروگر را میخوانید که اگر چه او از این حکومت «ناخُرسند است»، ولی «آماده است که برای ماندگاری اسلام در ایران، تاپای جانش از این حکومت پدافندی کُند.» و اگر چه این هم میهن به حافظ، مولانا و مُلا صدرا و... سرافراز است «که در ستایش قرآن سُخن سرایی کرده اند»، ولی او نمیداند که حافظ کُرپانی (قربانی) کوردلی دینی آخوندها شُد و زکریای رازی را کور کردند و دانشمندان ایران همانند پورسینا و زکریای رازی، خیام ناگُزیر بودند که از بهر ترس از آخوندها و برای نگهداری از جانشان، همیشه از شهری به شهر دیگر گُریزان باشند. یکی از سبب هایِ ناآگاهی مردم ایران از این رویدادهای تلخ تاریخی از این است که تاریخ ایران در دوران پیش از انقلاب بدست آخوندها نوشته میشُد و آنها نیز هرکجا که دستشان میرسید، ردِ پای آلوده در نجاست خودشان را پاک میکردند تا هیچ نشانه ای از تبهکاری هایشان در تاریخ ایران برجای نماند.
بانو مریم داروگر سُخن سنجی (انتقاد) از دستورهایِ ددمنشانه-ی قرآن را خوارداشتی به باورهای دینیش برداشت میکند و از آزادیخواهان میخواهد که به باورهایِ دینی او ارج گُذارند. از آنجا که بانو مریم داروگر با چنین اندیشه ای، بخش بزرگی از مردم ساده دل و دین زده-ی ایران را نمایندگی میکند، خواندن پاسخ من در یاداشتِ پایین را به شما سفارش میکنم.

سرآغاز:

یک گفته-ی پُرآوازه ای هست که میگوید:«کسی که دین دارد خَرَد ندارد، و آنکه خَرَد دارد، دین ندارد». چگونه یک آدم میتواند در سده-ی بیست و یکم با این همه دستاوردهای دانشیک (علمی) آشنایی داشته باشد که همه-ی اَنگاشت ها (تصورهای) و گمانه زنی هایِ «دین های آسمانی» را در پیوند با داستانِ آفرینش، پیدایش جانوران، و کیهان و دستورهای دینی آنها را در پیوند با هاگ های مَردُمیک (حقوق بشر) زیر پُرسش بُرده اند و آنها را به موزه فرستاده اند، ولی باز او به گُفته هایِ این « دین هایِ آسمانی» پایبند بماند؟ براستی که شگفت آور است. و شگفتی اینجاست که واژه-یِ «دین» در زبان «اوستایی و پهلوی» (آریایی) پیش از اینکه بدست اندیشه های یهودی-ی عربی (سامی) آلوده گردد و به آسمان پیوند زده شَوَد، در بُنیادش چیزی بجز پیدا کردن راه و رسم درست زندگی در همبودگاه نبوده است. به پاس گُسترش اندیشه های سامی بویژه اسلام در ایران، واژه-ی «دین» که زمانی در فرهنگ ایران به چم (معنی) راه و رسم دُرُستِ زندگی بوده است، امروز به راه و رسم ژاژپرستی (خرافه پرستی) واگردانده شده است. و کسانیکه با آرزوی رفتن به پَردیس و بهشت یا ترس از رفتن به دوزخ کوردلانه به دین های سامی (یهود، ترسایی و اسلام) باور دارند و آویزان شُده اند، آنچنان خَرَد خود را با «ایمان کور» تاخت زده اند که چشم بینای خودشان را در برابر اینهمه دستاوردهای آدمی در سده-ی بیست و یکم بسته اند و همچنان پایبند به گفته ها و افسانه بافی های کسانی در هزار و چهار سد سال یا دوهزار سال پیش مانده اند که دانستنی های آنها از بُن و بَر هایِ (علت و برهای) زیست بومی (طبیعی) و کیهانی و زیست شناسی به اندازه-ی یک کودک دبستانی در سده-ی بیست و یکم هم نمیرسیده است.
در دانش داروسازی یک بُنپایه ای (قاعده ای) هست که تنها به داروهایی پروانه-یِ فروش داده میشود که استانده باشند (استاندارد باشند) و آسیب جانی برای مُشتری دربر نداشته باشند. ولی با اینهمه این بُنپایه، آن داروهایِ زیانبار را دربر نمیگیرد که پیش از برنهاده شُدن داتِ (قانون) داروهای استانده (استاندارد) پروانه-ی فروش گرفته اند همانند «آسپرین» که پژوهش های نوی دانشمندان، آنرا بسیار زیانبار ارزیابی میکند . بر همین پایه، در کشورهای آزاد و دمکرات تنها به آن سازمان ها و هَنگان های (حزب های) سیاسی پروانه-یِ کُنشگری و کارتاری (فعالیت) میدهند که بُنیادنامه-ی (اساسنامه-ی) آنها در ناسازگاری با گرامیداشتِ ارج آدمی و هاگ های مَردُمیک (حقوق بشر) نباشد و آسایش همگانی را برهم نزند. ولی با اینهمه می بینیم که داتِ کارتاریِ هنگان ها (قانون فعالیت احزاب)، «دین های آسمانی» را دربر نمیگیرد که چیزی بجز هَنگان های (حزب هایِ) سیاسی در دوران خودشان نبوده اند، ولی آنها توانسته اند به زور شمشیر چندهزار سال پیش پروانه-ی کارتاری (فعالیت) بگیرند و امروز میلیاردها تن آدم چشم بسته به آنها باور دارند.
چکیده سُخن اینکه اگر همین امروز محمد ابن عبدالله در سده-ی بیست و یکم نمایان شود و برود به وزارت خانه-ی یک کشور آزاد و دمکرات و بخواهد درخواست پروانه-ی گُشایش یک هَنگان (حزب) به نام دین اسلام را بدهد، بیگمان با خواندن بُنیادنامه-ی هَنگانش (اساس نامه-یِ حزبش) از دادن پروانه به او خودداری خواهد شد، زیرا بُنیادنامه-ی هنگانِ (اساس نامه-ی حزب) او چیزی بجز پروانه برای راهزنی، دُزدی، گرفتار کردن مردم آزاده-ی کشورهای همسایه و برده کردن آنها، پیشگیری از آزادی بیان و باورهای دینی مردم، برهم زدن آسایش همگانی، خوارداشت هاگ های مردمیک (حقوق بشر) زیر پا گذاشتن هاگ هایِ (حقوق) بانوان و گُسترش ژاژپرستی (خرافات) از راه سرگشته کردن اذهان همگانی با نویدهای تهی و دروغ در باره-ی پردیس و بهشت، اَنگیختن (تحریک کردن) شهروندان به کُشتن همدیگر با نوید رفتن به پردیس و...سدها نهاده-ی (مورد) دیگر نیست.
اکنون بانو مریم داروگر باید کلاه خودش را کادیک (قاضی) کُند که آیا او میخواهد به کمک دانش نوین که دستاورد چندهزار سال پیشرفت هومَنی (انسانیت) است و با سگالش (مشورت) با خَرَد خودش جهان را دریابد و یا اینکه میخواهد جهان را از روزنِ دید آن آدم های نافرهیخته در جهان کُهن بشناسد که دانستنی های آنها از جهان ما هتا با دانش یک کودک دبستانی در سده-ی بیست و یکم هم برابری نمیکُنند.
در یک ایران مردمسالار و گیتیگرا (سکولار) که در آن راه دین از راه کشورداری سوا شُده است، این هاگ (حق) شهروندی همه-ی ایرانیان خواهد بود که به هر دینی که خواستند باور داشته باشد و به درگاه هر خُدایی که خواستند نیایش کُنند. ولی مرز آزادی آنها در دینداری آنجا پایان خواهد یافت که بخواهند دات هایِ (قانون های) کشوری را زیر سایه و هنایش (تأثیر) باورهای دینی شان بگیرند و باور دینی شان را در سیاست درآمیزند. در یک ایران مردمسالار باور شما به اسلام و قرآن یک فراپُرسش خودویژه-ی (مسئله-ی شخصی) خود شما خواهد بود که مرز آن به دیوارهایِ خانه-یِ شما خواهد رسید. در آنهنگام شما آزاد خواهید بود که بجای پنج بار پنجاه بار در روز نماز بخوانید و سجده کُنید و از بامدادان و شامگاهان آیت الگرسی و مفاتیح الجنان بخوانید و کسی آسایش شما را برهم نخواهد زد. ولی امروز اگر ما قرآن و دستورهای آنرا زیر ذره بین میگیرم و در باره-ی آنها سخن سنجی میکنیم (انتقاد میکنیم) از این روست که حکومت اسلامی دارد از قرآن و آیین اسلام در جایگاه یک دستگاه کُشتار و یک جنگ ابزار کُشنده بهره میبرد. از اینرو ما ناگُزیر هَستیم برای ناتوان کردن دُشمن، تیغ این جنگ ابزار را کُند کُنیم و پیج و مهره های دستگاه کُشتارش را شل کنیم تا آنرا ازکار بیاندازیم. و راه دیگری نداریم هتا اگر شیوه-ی مبارزه ما به بهایِ خوارداشت دین و رنجش شما بسرانجامد. از سویی دیگر بخش بُزرگی از مردم ساده دل و دین باور ایران همچون شما که به اسلام سیاسی باور ندارند، دارند ناخواسته زیر هنایش (تأثیر) باورهای دینی شان همه-ی ستمگری هایِ حکومت اسلامی را در چهار چوب این باورهای اسلامی میپذیرند و برمیتابند و بدینسان زمینه-ی هَنجُمنی (اجتمایی) ادامه-ی ماندگاری این حکومت را فراهم میآورند. به سُخن دیگر اگر چه این بخش بزرگ از مردم دین زده-یِ ایران، ریسمان دار به گردنِ زندانیان سیاسی نیانداخته اند و یا با سنگ مغز یک زن بیچاره را در هنگام انجام کیفر سنگسار متلاشی نکرده اند، ولی دستان این دین باوران، ناخواسته و ناراسته (غیرمستقیم) تا آرنج در خون همه-ی کُرپانیان (قربانیان) سیاسی و بیدادگاه های این حکومت آغشته هَستند و آنها در همه-ی این جَنوری ها (جنایت ها) همکار این رژیم هستند. زیرا آنها بازیارت از امام زاده ها و با کُمک های پولی شان به امام زاده ها و پرداخت مالیات های دینیَ از این حکومت پُشتیبانی میکنند و سپاه اهریمن و بسیج سرکوبگر این حکومتِ خوناشام اسلامی از سوی فرزندان این بخش بزرگ از مردم دین زده-ی ایران است که بازسازی میشود. از اینرو تا زمانیکه حکومت اسلامی بر سرکار است، باور دینی شما نمیتواند تنها فراپُرسش خودویژه-ی (مسئله-ی شخصی) شما باشد زیرا حکومت اسلامی «چراغ سبز» و پروانه-ی ستمگری و جَنوریش (جنایتش) را از آن میگیرد؛ و شما نمیتوانید از مبارزان راه آزادی چشمداشتِ خودداری از سُخن سنجی (انتقاد) از قرآن و آیین اسلام داشته باشید. چکیده-ی سُخن اینکه تا زمانیکه مردم ایران به ارزش های دینی حکومت اسلامی باور داشته باشند، این حکومت آش کشک خاله شان خواهد بود.
دیگر اینکه مُسلمانانی که قرآن را نخوانده اند ( از آنها نیز نمیتوان خُرده گرفت، چونکه عربی زبان مادرشان نیست) میگویند:« از نمونه وَرچ های (معجزه های) قرآن این است که هیچ گفته-یِ پارادُخشانه (متناقض) در آن یافت نمیشود»، من میگویم که قرآن نَسکِ (کتاب) جنگ پارادُخش ها (جنگ اضداد) است و هرکس که باور ندارد تنها یک آیه در قرآن پیدا کُنید که در پارادُخش (تناقض) با آیه های دیگر نباشد. و دیگر اینکه آن خدایی که زمین و آسمان را آفریده است باید این اندازه از دانش کیهانشناسی برخوردار باشد که: «خورشید، شب ها در مُرداب فرود نمیرود»، ونکه (بلکه) اِوارَک (غروب) خورشید تنها برآیندِ چرخش گدُک (سیاره) زمین است که این چنین نماگاهی (صحنه ای) را پدیدار میسازد. یا «نوزاد از خون بسته پدید نمیآید»، ونکه (بلکه) از درآمیختن یاخته های گُنی (جنسی) مرد و زن هَستند که پدید میآید و یا «آسمان هفت آشکوب یا لایه ندارد.» و شهاب هایِ آسمانی نیزه هایی نیستند که «برای گُریزاندن اهریمنان از دوزخ پرتاب شُده باشند». بخشی از این داده هایِ (اطلاعات) نادرستی که در قرآن آمده اند، هتا واپسمانده تر از آن دانشی هَستند که در دوران زندگی محمد ابن عبدالله در کشورهای پیرامون عربستان و یونان باستان به آن آشنا بوده اند. وگرنه بیشتر داده های قرآن، همان داستان ها و باورهایی هستند که مادر بزرگ ها برای خواب کردن نوه هایشان برایشان لالایی میکُنند. چگونه یک آدم میتواند با تارکده (اینترنت) آشنایی داشته باشد و کار کند و به سرچشمه-ی دانش جهان مانندِ «ویکی پدیا» دسترسی داشته باشد، و همزمان دلخوش به داستان های مادر بُزرگ ها همانند داستان توفان نوح و «آفرینش حوا از دنده-ی چپ آدم» باور کند، مگر اینکه مغز این آدم را باورهای کوردلانه-ی دینی همچون اَپیون (تریاک) خورده باشند. قرآن هیچ چیز تازه ای برای گفتن نداشت، دات های هَنجُمَنی (قانون های اجتمایی) قرآن رونوشت برداری از دات هایِ تورات، آیین یهودیان و آیین بُت پرستان حجاز است، همانند مراسم حج، پیراگردی (طواف) به دور خانه کعبه و پرستش سنگ سیاه (حجرالسود) که هم اکنون نیز برپا میشود؛ این آیین ادامه-ی همان آیین بُت پرستان حجاز برای گرامیداشت بُت های کعبه بوده است. و آیین ختنه کردن پسر ها و خودداری از خوردن گوشت خوک و سنگسار و قصاص که از آیین یهود گرفته شده است. داستان های قرآن نیز همه رونوشت برداری از داستان های گیلگمش اند که هزاران سال پیش از پیدایش دین یهود، دین ترسایان و محمد و دین «پُربَرکتش، اسلام عزیز»، مردم میانرودان [(نیمروز) جنوب ایران و عراق امروزی] با آن ها آشنایی داشتند. داستان های گیلگمش را شما میتوانید هم به زبان پارسی و هم انگلیسی در اینترنت بارگیری کنید.

http://tarmoo.activebb.net/t1468-topic

http://adababad.mihanblog.com/post/37

http://www.ebooksdownloadfree.com/download/gilgamesh-1.html

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر