۱۳۸۹ آبان ۵, چهارشنبه

پیشگفتاری بر نَسک (کتاب) زندگینامه-ی کوروش بزرگ (Cyropaedia)


پیشگُفتار: لاری هِدریک (Larry Headrick)

سِنُفون (Xenophon) آتنی یک گُذشتهنگار و یک دلاور راستینِ یونانِ باستان بود. او که در سال 431 پیش از زادروز مسیح زاییده شُد، هنگامیکه رزمنامۀِ کوروش بُزرگ را نوشت، در اُوگ (اوج) چَمَک (قدرت) و توانش بود. دانستنی هایی که دربارۀِ رهبری در این نَسک (کتاب) هویدا شُده اند، وَخش بُردار (الهام بخش) مَردان بُزرگی بوده اند؛ از جولیوس سزار (Julius Caesar) گرفته تا بنیامین فرانکلین (Benjami Franklin) و لُرِنسِ عربستان (Lawrence of Arabia).

بیشتر از هَمِۀِ نَسک ها که در پیوند با رهبری نگارش شُده اند، شاهکارِ سِنُفون دربرگیرندۀِ اَرزش هایِ ژَرف و کارشناسانۀِ فَرخویی (اخلاقی) و روانی است که تنها از کسی میتوان چَشمداشت که در پایِ آموزش هایِ سُغرات (Socrates) نشسته بوده است. کمترین اَندیدی (شکی) نیست که سِنُفون در هنگامِ نوشتن دربارۀِ کوروشِ بُزُرگ، دانش و فَرزانگی ای را بیاد میآورده است که او در پایِ آموزش هایِ سُغرات، از او یادگُرفته بوده است.

برآیندِ یکی از نوشتارهایِ سِنُفون، که «زندگینامۀِ کوروش بُزُرگ» است، آن شیوه هایِ رهبری را به نمایش درمیآورد که از سویِ فرمانروایِ کشور پارس بکارگرفته میشُده اند، کسی که در جایگاهِ شکوهمندترین پادشاهِ جهانِ باستان بیاد آورده میشود. همانگونه که پایَک هایِ (مدارج) پیشرفتِ کوروش سراسر پیروزمندانه بودند، این نَسک نیز، اگر بخواهیم که به زبان ساده بگوییم، یکی از بُزرگترین دَستاوردهایِ داستان نویسی است که هرگز نوشته شُده است.

کوروش بُزرگ (دورانِ زندگی: 580 تا 529 پیش از زایش مسیح) در سَدۀِ شِشُم پیش از زایش مسیح با یکپارچه کردنِ پارس ها و مادها، دو تیرۀِ بُنیادین ایرانی، شاهنشاهی پارس را پایه گُذاری کَرد. سرانجام، شاهنشاهی کوروش از هندوستان تا دریایِ مدیترانه گُسترش پیدا کرد و تا زمانِ فروپاشی این شاهنشاهی بدست الکساندر (Alexander) دو سَده پس از بُنیاد گُذاری آن، نیرومندترین کشور در جهان بود. با آنکه شکوفایی کوروش به یک سَده پیش از دوران سِنُفون بازمیگردد، او یک گُزینش شایسته برایِ نمایاندنِ یک رهبر پَسندیده و آرمانی بود. کامیابی هایِ شِگفت اَنگیزِ و رَزمی این پارسی بُزرگ –کوروش-- که با یک فرمانروایی نرم و آرام همراه بود، تنها آن مادۀِ خام را که سِنُفون نیاز داشت، در فَرادَستِ او گُذاشت، تا او فَرتورش (تصویرش) را از یک نمونۀِ آدم رسا (کامل)، بیافریند.

افلاتون (Plato)، یکی دیگر از شاگردانِ اَرجُمَندِ سُغرات، کوروش را در جایگاهِ یک اُلگویِ راستینِ یک پادِشاهِ روشنبین، ستایش میکند. آن جایگاهی را که موسی برای اسراییلی ها داشت، کوروش برای پارس ها دارد. هنگامیکه کوروش شهر بابل را گُشود، یهودیانِ بابل از بهر آزادی شان از بردگی و اینکه کوروش این پروانه را به آنها داد تا پیش از چهل هزار تن از آنها بابل را فروگُذارند و به کشور خودشان باز گردند، با شادی از او پیشوازی کَردند. از بهر نیکخواهی و جوانمردیش و آرزوی درونی او که بگُذارد تا هومَنی (انسانیت) در آشتی زندگی کُند، کوروش بُزُرگ در سُروده هایِ تورات (Isaiah 45) جاودانه شُده است.

هتا مردمیکه به زیر فرمان کوروش درآمده بودند او را یک آدم بی اندازه دادگر و نیک مَنش میپنداشتند. شاپور سورن پَهلَو (Shpour Suren Pahlav) از دانشگاهِ لندن، این یادآوری را میکُند که پارسیان او را «پدر» مینامیدند، مردم بابل به او «رها کُننده» میگُفتند، یونانیان او را «دات آراستار (قانون گذار» مینامیدند و یهودیان او را «برگُزیدۀِ خُداوند میپندارند».

در سال 1878 یک پاشَن (سند) بگونۀِ یک سُتونِ سَنگی با دبیرۀِ میخی در هنگامِ خاک برداری از یک تکه زمین در بابُل کُهن یافته شُد. آن دَستَک (سند) که در آن کوروش رفتار مَردُمیک (انسانی) خود را با شهروندانِ بابل پس از فروگرفتن شهر، بازکاوی میکُند (تشریح میکند)، در جایگاهِ نُخستین منشورِ هاگ هایِ آدمی (حقوق بشر) پذیرفته شُده است. برایِ سپاسگُزاری از این دَستاوردِ مَردُمیک، سازمان ملل یک برگردان از منشورِ هوده هایِ مَردُمی (حقوق بشر) کوروش را به زبان هایِ رسمیِ هرکُدام از هموندانِ این سازمان، پراکَنید (انتشار داد).

گُذشتهنگارِ نامور ویل دورانت (Will Durant) نشان میدهد که کوروشِ بُزُرگ «مهربانترینِ کشورگُشایان بوده است، و شاهَنشاهیش را بر بَخشندگی و جوانمردی پایه گُذاری کرده بود. دُشمنان او میدانستند که کوروش آدم باگُذشتی است، و آنها با او با آن دلاوری نمیجَنگیدند که ریشه در ناچاری دارد، آن دلاوری ایکه زمانی آدم ها نشان میدهند که گُزینشی بجُز کُشتن و مُردن ندارند.»

هیچ یک از رهبران در سرتاسرِ دوران باستان نمیتوانند به گُسترۀِ دستاوردهایِ کوروش برابری کُنند. با آنکه گاهگاهی از الکساندر [(Alexander)، دوران زندگی: از 356 تا 323 پیش از زایش مسیح] به نام کسی یاد میشود که فوت و فندگر (tactician) و برنامه ریزِ رَزمیِ بُزرگتری باشد، ولی او خودش را با گزافکاری هایی آلوده کرده بود که تنها میتوانست بیزاری کوروش را به همراه داشته باشد.

درهالیکه کوروش با مردمی که در جنگ بر آنها چیره میشُد، با اَرج و آزَرمِشِ ژَرف رفتار میکرد، الکساندر گاهگاهی با پافشاری از سربازانش میخواست که شهروندان را از دم تیغ بُگذرانند. هنگامیکه سرزمین هایِ زیرِ فرمان الکساندر گُسترده شُدند، او بگونۀِ رو به افزونی به شیوه هایِ خودکامگی و خودستایی ترسناک روی آورد. اگر یکی از افسرانِ کوروش همانندِ افسرانِ الکساندر با سنگدلی رفتار میکرد، او بیدرنگ از انجام خویشکاریش (وظیفه اش) برکنار میشُد.

از بهر یک هومَنیِ (انسانیتِ) ژرفی که آتاویِ (استعداد) خُدادادیِ سِنٌفون بود، او این را روامند (عادی) میپنداشت، که خودش را با بُنیانگُذار کشور پارس خویشاوند مینویی (معنوی) بانگارد. هردویِ آنها از شایش هایِ (امکان های) فراوانی برخوردار بودند که برتری و سُتودگی رَزمی بدست آورند: هُنرِ رهبریِ خودِ سِنٌفون در هنگام زاوَری (خدمت) رَزمی در جایگاه یک فرماندۀِ میدانِ نبرد آبدیده شُد، در جاییکه دو دلی و اندید (شک) به چَم (معنی) شکست و مَرگ بود.

با بکارگیریِ آوازه اش در هُنر سُخنوَری و همچنین نام آوری او در مَنِشِ بُزرگواریش، سِنُفون در جایگاه یک کشورمدار و آشتی گر (peacemaker) سرآمد بود. او همکاریِ نزدیک با پارس ها را روامند (عادی) میدانست که شهرهایِ یونان را در بَخش باختری آن زیرِ فرمان خود داشتند که امروز تُرکیه نامیده میشود.

در گردآوریِ زندگینامۀِ کوروش بُزرگ، سِنُفون بیشتر با یک نوآفرینی پَهناور به کوروش نزدیک میشود تا اینکه بخواهد خودش را تنها در یک چهارچوب گُذشتهنگاری مَرزین کُند (محدود کُند). او کمتر دلبسته به نگاشتن رویدادهایِ ساده و راستین در زندگی کوروش است، ولی بیشتر میخواهد نشان دهد که چگونه یک رهبر آرمان گرا میتواند برایِ افسرانش یک زندگی پُرشور و با ارزش و همچنین برایِ مردم زیر فرمانش یک زندگیِ اَرمَند (ایمن) و آسوده فراهم آورد.

از راه به نمایش درآوردنِ روش هایِ پیروزمندانۀِ کوروش، سِنُفون به شُما نشان میدهد که چگونه یک نِشست را برگُزار کُنید، در گُفتگو کردن کارشناس شوید، با همبستگان بگونۀِ کارومَند (موثر) رفتار کُنید، با هواداران از راه رویکرد (توجه) به سودِ خودویژه ای (شخصی ای) که آنها از این همبستگی میبرند، پیوندِ خوب برپا سازید، با ایزانش (تشویق) و دلگرمی به بالاترین ترازِ کارایی دستیابید؛ بِپایندانید (تضمین دهید) که سازمان شما از هَستیِ کارشناسان بهره میبرد، و نشان دهید که گفته های شُما با کِردارتان پُشتیبانی میشوند. هتا بازرگانان نیز میتوانند از بُنپایه هایی که کوروش بُزُرگ برنهاده است، سود ببرند.

فَرنامش هایِ (اقدام های) کوروش در هر بخش از شاهنشاهی او همراستا (موازی) با نِهِشت هایی (وضعیت هایی) بودند، که سرپرستانِ باهمان هایِ (شرکتهای) بازرگانی روزانه با آن درگیر میشوند. همانگونه که از سویِ سِنُفون نگارش شُده است، کوروش هم یک آدم راهبُردگر (strategist) است و هم یک برنامه ریز (tactician)؛ او همانندِ یک فَرنِشینِ باهمانِ (مدیرعامل شرکت) بازرگانی برنامه میریزد، ولی کارکردها را همانند یک سرپرست میانمایه وارسی میکند. از اینرو، شُما میتوانید آموزش هایِ او را در گُسترۀِ یک زندگی سوداگرانه (تجارتی) بکار بِبَندید، و این هم آموزنده خواهد بود و هم سرگرم کُننده که شُما همانندی هایی را میانِ دَستاوردهایِ کوروش و پیشرفت هایی که شما دَر پیشۀِ خودتان کرده اید، پیدا کُنید.

سردبیر هفته نامۀِ «چالش در ادارۀِ شرکت های سهامی» (The Crisis in Corporate Governance)، یک گُزارش کارشناسانۀِ بازرگانیِ هفتگی، به تازگی نوشت، "اگر چالش برای سرپرستانِ باهَمان های (شرکت های) بازرگانی در سال 1990 فَرارویاندن باهمان های (شرکت های) بُزُرگ به باهمان هایِ چالاکی بود که توانایی هَمالش (رقابت) داشته باشند، چالش در سال هایِ آینده، آفرینشِ یک فرهنگِ بازرگانی است که هم به انجام کار رسا (کامل) و بدونِ کاستی پاداش دهد و هم آفریننَدِگی (خلاقیت) و کارآفرینی را بِه ایزاند (تشویق کُند). "

این بَرنگری (مُشاهده) در ادامه نشان میدهد که چرا دلبَستگیِ دوباره به کوروشِ بُزُرگ، مَهَند (مُهم) و بِهِنگام است. همانگونه که دُرُستکاریِ کوروش، رسایی (کمال)، برنامه ریزیِ راهبُردیِ (strategic) بسیار خوب و توانایی در واکُنشِ تُند، کامروایی او را پایندانیدند (تضمین کردند)، خوانندگان همچنین میتوانند به هُنراوَندی هایِ (فضیلت هایِ) کوروش در پیشرفت هایِ پیشَکی (شُغلی) خودشان چهره ببخشند.

از آنجا که کوروش نیز یک آدم بود، او گاهگاهی لغزش پذیری خودش را نشان میداد، ولی همانگونه که سِنُفون در داستانش آشکار میکُند، ما آگاه میشویم که چگونه او از رَمژَک ها (خطاها) بازمیگشت و از آنها پرهیزمیکرد. هنگامیکه کوروش راه هُنراوَندی (فضیلت) و خَرَد را گُم میکرد، با سُهِشی (احساسی) از پَشیمانی به تُندی از راهش بازمیگَشت. او با نمونه هایِ بیدادگری، هَنگُمَند (مصمم) برخورد میکرد، و او میگُذاشت تا هریک از هَموندانِ گروه او، از پایین تا بالا، با نگرانی هایشان به نَزدِ او بیایند.

شاید که اینگونه گمان شود که یک نَسکِ (کتاب) باستانی واپَسین جایی باشد که بشود در آنجا اندرزهایی برایِ وَهاکِ (اهمیت) پذیرفتنِ فَن آوریِ نو جُستُجو کَرد، ولی هتا در این زمینه نیز سِنُفون نشان میدهد که چگونه میتوان در لبۀِ تیز فَن آوری نو ماند.







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر