۱۳۸۹ آبان ۷, جمعه

هفتم آبان روز کوروش بُزُرگ را گرامی میداریم


خشایار رخُسانی

چیکده:


باهمه-ی ویژگی های فرخویی (اخلاقی) ستایش انگیزی که کوروش داشت، او یک پدیده-ی جُدابافته ( استثنایی) از مردم ایران نبود، او بازده-ی یک آیین و فرهنگِ آدمگرا بود که به جان آدم، هاگ هایِ آدمی (حقوق بشر) و هاگ آزاد بودن او ارج میگُذاشت، همان آیینی که امروز شوربختانه به فراموشی سپرده شده است. در هَستی هر ایرانی میهندوست یک کوروش با همه-ی ویژگی هایِ نیکوکاری و آدمگراییش نهفته است که میتواند دوباره برخیزد و نمایان شود اگر که او همان ارزش هایی را گرامیدارد که کوروش ارج میگُذاشت و همان آیین و فرهنگی را پاسدارد که کوروش در آن پرورده شُد.

سرآغاز:

در درازای تاریخ نام آوران فراوانی بودند که با کارکَردِ خودشان نام خود را در تاریخ برجای گذاشتند ولی تنها اندک کسانی هَستند که تاریخ از آنها به نیکنامی یاد میکُند. کوروش بُزُرگ پدر و بُنیانگُزار کشور ایران یکی از این اندک نام آوران جهان است که به پاس ویژگی های آدمگرایی، آزادگی و نیکوکاریش، همگی گُذشتهنگارانِ دوست و دُشمن با ارج و آزَرمِش از او یاد میکُنند.
در باره-ی ویژگی هایِ آزادمَنشی و مردمگرایی کوروش نَسک های (کتاب های) فراوانی نوشته شده است، ولی آنچه که کمتر به آن رویکرد نشان داده میشود، زیر زره بین بُردن و واکاوی آن بَستر هَنجُمَنی (اجتمایی) و زمینه هایِ فرهنگی است که از کوروش یک اَبَرمَرد و یک آدم نیکوکار ساختند، کسیکه نه تنها زندگی خودش را هزینه-ی بهروزی و آزادیِ هم میهنانش کرد ونکه (بلکه) در بَستر مرگ نیز به خوشبختی آنها میاندیشید:
« در پیوند با پیکر من، هنگامیکه من مُردَم، دوست ندارم که بدنم را تلاکاری یا نُکره کاری (نقره کاری) کُنید یا در گاهوک (تابوت) یا چیزی همانند این بِگُذارید، ونکه (بلکه) بیدرنگ آنرا به خاک بسپارید. چه چیزی میتواند فَرخُُنده تر (با برکت تر) از جای گرفتن در آغوش زمین باشد، مادر هَمِۀِ چیزهایِ زیبا و پروَرِش دَهندۀِ هَمِۀِ چیزهایِ خوب؟ من در هَمِۀِ زندگیم دوستدار آدم ها بوده ام و شاد خواهم شُد که دوباره بخشی از آن چیزی بشوم که برایِ آدم ها خوبی فراوانی ببار میآورد».
کوروش در فرهنگ و آیین دین مزدیسنا یا دین اشو زرتشت پرورش یافت و در دوران کودکی در دبستان به همراه دانش زمان، هُنر جنگ آوری، ویژگی های دادگری، آزادگی و آدمگرایی را هماهنگ با دین مَزدیسنا آموخت.
با آنکه کوروش یک زرتشتی بود، ولی او به دین و آیین مردم کشورهای دیگر ارج میگذاشت و هنگام بازدید از کشورهای دیگر، نخست از پرستشگاه های آنها دیدن میکرد و در آنجا او خدای کشور مهمان را گرامی میداشت، زیرا او آزادیِ دین و ارجگذاشتن به باور مردم را از آیین مزدیسنا فراگرفته بود.
جنگ کوروش با کشور آشور که به گُشایش بابل و رهایی بردگان یهودی سرانجامید یک جنگ آزمندانه (حریصانه) برای دستیافتن بر پروه های (غنیمت های) جنگی و سرزمین های تازه نبود، ونکه (بلکه) یک جنگ پدافندگرانه در برابر زیادی خواهی هایِ کشور ستیزه جویِ آشور بود که برای درهم شکستن همایه (ائتلاف) میان کشور پارس و ماد و دستیافتن بر این دو کشور، بیشتر از نیمی از کشورهای جهانِ آن دوران را همپیمان رزمی خودش کرده بود.
از دیگر ویژگی های آدمگرایانه-ی کوروش پاسداری از جان مردم کشورهای دُشمن در هنگام جنگ بود. در جنگ با کرُزوس یکی از همپیمانان کشور آشور، کرُزوس شکست خورد و به کشور خودش لیدیه گُریخت. درهنگام فروگرفتن شهر ساردیس پایتخت کشور لیدیه کوروش به ارتش خودش دستور داد تا از دست اندازی به جان و دارایی مردم خودداری کُنند، ولی هنگامیکه شنید که سربازان کلدانی که بخشی از ارتش او را میساختند با سرپیچی از فرمان او به غارت شهر روی آورده اند، او آنها را بازخواست و پس از سرزنش آنها را از ارتش بیرون کرد. ولی کوروش پس از پافشاری کلدانیان به بخشش خواهی و دلجویی آنها از کوروش، او از سر گناه آنها گذشت.
رمز کامگاری (موفقیت) کوروش در دست یافتن به هدف هایش این بود که او پیوسته دُشمنانش را به دوستانش و دوستانش را به همپیمانان رزمی خودش وامیگرداند. به باور من این ویژگی کوروش به تنهایی بَسنده میکند که با پیروی از آن بتوان یک اُپوزیسیون سرگشته و درهم شکسته همانند اُپوزیسیون حکومت اسلامی را سر و سامان داد.
و دیگر اینکه کوروش بر این باور بود که باید دوستانش را با مهربانی، مهرپو (وفادار) و همپیمان با خود نگهدارد و نه از راه بکاربردن ابزار زور و ترس:« کوروش همیشه و تا آنجا که میتوانست مهربانیِ هایی را که از ته دل میآمدند، نشان میداد؛ زیرا او باور داشت که همانگونه که آسان نیست که کسانی را دوست داشته باشیم که از ما بیزار هَستند، یا شادمانی برایِ کسانی فراهم بیاوریم که بدخواه و دُشمن ما هَستند، از همین راه نیز، آنها که مهر و شادمانی برایِ دیگران به ارمغان میآورند، نمیتوانند هَدفِ کین و رَمیدگیِ کسانی شوند که به آنها مهر ورَرزیده اند و برای آنها این خوشی ها را فراهم آورده اند».
در سفارشی که در بستر مرگ به پسرانش کامبیز و بردیا (تن خارا، رویین تن) میکند، میگوید«:"اگر شُما با دوستانتان مهربان باشید، در کیفر دادن به دُشمنانتان نیز توانا خواهید بود. »
از دیگر ویژگی های پسندیده-ی کوروش این بود که او هیچگاه هدفِ فرجامین خودش را کُرپانی (قربانی) هُونبارکی ها (لذت ها) و خوشی های زودگُذر نمیکرد.
این شگفت انگیز نیست که کوروش که توانمندترین آدم در میانِ همۀِ مردم جهان بود، میبایست در بَخششِ پیشکش ها و اَرمغان هایش سرآمدِ دیگران باشد؛ ولی چیزیکه بیشتر درخورِ نگرش است، گرایش کوروش در پیشی گرفتن از همه در رویکرد نشاندادن به دوستانش و رسیدگی به رنج و گرفتاری هایِ آنها است؛ و گُفته میشود که این راز پنهانی نبوده است که هیچ چیز کوروش را بیشتر از این شرمنده نمیکرد که در رسیدگی به گرفتاری هایِ دوستانش کسی از او پیشی بگیرد.
از آنجا که دُشمنان کوروش از آزادگی و مهربانی او آگاهی داشتند، آنها هیچگاه در جنگ در برابر ارتش او آنچنان ایستادگی جانانه ای نمیکردند که یک ارتش هنگامی نشان میدهد که جان سربازانش تنها به ایستادگی آنها بستگی داشته باشد.
باهمه-ی ویژگی های فرخویی (اخلاقی) ستایش انگیزی که کوروش داشت، او یک پدیده-ی جُدابافته ( استثنایی) از مردم ایران نبود، او بازده-ی یک آیین و فرهنگِ آدمگرا بود که به جان آدم، هاگ هایِ آدمی (حقوق بشر) و هاگ آزاد بودن او ارج میگُذاشت، همان آیینی که امروز شوربختانه به فراموشی سپرده شده است. در هَستی هر ایرانی میهندوست یک کوروش با همه-ی ویژگی هایِ نیکوکاری و آدمگراییش نهفته است که میتواند دوباره برخیزد و نمایان شود اگر که او همان ارزش هایی را گرامیدارد که کوروش ارج میگُذاشت و همان آیین و فرهنگی را پاسدارد که کوروش در آن پرورده شُد.


























هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر