۱۳۸۹ تیر ۲۸, دوشنبه

«جُنبش آقا مُجتبی» یا «جُنبش فرزندان کوروش»؟ [1]


خشایار رخسانی


چکیده:


جریان سیاسی ای که نام «جُنبش فرزندان کوروش» را یدک میکشد، می پندارد تنها با سوا کردن سرشت سپاه پاسداران از آخوندها، و انداختن خُورتاکی (مسئولیت) سه دهه ستمکاری در این کشور بر دوش آنها، میتواند چهره ای دوستداشتنی برای سپاه پاسداران در ایران بُزک کُند تا از میان همین حکومت، یک نیروی جانشین (آلترناتیو) را برای ماندگاری همیشگی آن بوجود آورد، و این درهالی است که اگرچه در سه دهه گذشته سپاه پاسداران در راس هرم حکومت نبوده است، ولی بر کسی پوشیده نیست که این نهاد رزمی همیشه پیاده گان (پیاده نظام) و ابزار سرکوب آزادیخواهان، در دستِ آخوندها بوده است. آرزوی فرجامین این جریان که دُشمنیش با دمکراسی را نیز پنهان نمیسازد، نهادینه کردن یک سامانه-ی حکومتی همانند پاکستان در ایران است که همانند آنجا حکومت در دست یک نهاد خودکامه-یِ پادگانی باشد تا بتواند بنام دین در ادامه-یِ غارت سرمایه های کشور همچنان یکه تازی کُند.


سرآغاز:

بتازگی یک جریان سیاسی بنام «جُنبش فرزندان کوروش» در تارکده (اینترنت) و فیس بوک (facebook) با نشاندادن دلبستگی به فرهنگ ایران باستان، اشو زرتشت و کوروش بزرگ کُنشگری خودش را آغازیده است تا در میان میهندوستانِ ایرانی جای بازکند، ولی با دُنبال کردن نوشتارها و گُزارش هایِ فراهم شده در این وبگاه، آدم بیدرنگ درمینگرد که کارگزاران این وبگاه با نمای «ایراندوستی» شان، تنها یک هدف را پیگیری میکنند، ماندگاری دولت پادگانی و کودتاچی احمدی نژاد و همپالگی هایِ او در سپاه پاسدران. راستی این است که از آنجا که کارگُزاران و سپاه پاسداران دیگر نمیتوانند با نشان دادن چهره-ی راستین خودشان که باور به چاه چُمکران و مفاتیح الجنان است، از ادامه-ی سیاست سرکوب آزادی و دمکراسی در ایران و غارت و چپاول گنج های این کشور بدستِ حکومت اسلامی پندافندگری کُنند، دستورزان (عاملان) این جریان سیاسی خودشان را در پشتِ چهره-یِ تابناک اشو زرتشت و کوروش بزرگ پنهان ساخته اند، تا شاید با ساختن یک نیروی جانشین یا آلترناتیو در همین حکومت، با نام سپاه پاسداران، ادامه غارت ایران را برای چند دهه دیگر پایندان کنند (تضمین کنند).
یکی از بهترین روش ها برای نشان دادن و خَنَک کردن (خُنثی کردن) ترفند این جریان، این است که با جنگ ابزار خودشان به جنگ شان برویم. به سخن دیگر هنگامیکه آنها خودشان را در پشت سیمای اشو زرتشت و کوروش بزرگ پنهان میسازند، ما میتوانیم با نمونه آوری از اندرزهایِ آدم ساز اشو زرتشت و گفته ها و رفتار هایِ میهندوستانه-یِ کوروش بزرگ، هزاران پرسش پیش بکشیم، که کدامین رفتار سرکردگانِ سپاه پاسدارن با اندیشه هایِ ولامنشانه-ی اشو زرتشت و رفتارهای میهندوستانه-ی کوروش بزرگ سازگاری دارد که برای دو روز بیشتر ماندن، سهم ایران در دریای مازندران را به روس ها پیشکش کردند، کمر به نابودی کیستی و فرهنگ ایران باستان ما بسته اند (از آب بستن به آرامگاه کوروش بزرگ گرفته تا پاک کردن نام دودمان هخامنشیان از نسک های تاریخی)، ایران را زندان هفتاد میلیون ایرانی کرده اند، و برای به شکست کشاندن جنبش آزادی خواهی مردم کهریزک را آفریدند؟ و این همه ستم ها، آدمکشی ها، سُپوزش ها (تجاوزها) به دختران آزاده-ی ما در زندان های حکومت اسلامی و دروغ ها و نیرنگ هایی (خدعه هایی) که سرکردگانِ سپاه پاسدارن روز و شب درهال انجام و گفتن و پخش آن از بُنگاه دروغ پراکنی صدا و سیما هَستند، کُجا میتوانند با اندیشه های اشو زرتشت همخوانی داشته باشند که پافشاری بر گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک زیرساخت اندیشه های او بوده اند؟ آیا براستی آدم تا چه اندازه باید مردم ایران را نابینا یا بی خرد بپندارد که که باور داشته باشد تنها با پناه گرفتن در پشتِ نام اشو زرتشت و کوروش بزرگ بتواند، مردم را از پی بردن به سرچشمه و ریشه-ی همه-ی این ستمکاری ها و جَنوریکاری ها (جنایت ها) به بیراهه بکاشند که مردم خودشان راسته (مستقیم ) در سه دهه گذشته با پوست، گوشت و استخوان از دست حکومت اسلامی دیده و چشیده اند.

این جریان می پندارد تنها با سوا کردن ماهیت سپاه پاسداران از آخوندها، و انداختن خُورتاکی (مسئولیت) سه دهه ستمکاری در این کشور بر دوش آخوندها، میتواند چهره ای دوستداشتنی برای سپاه پاسداران بُزک کُند تا از میان همین حکومت، یک نیروی جانشین (آلترناتیوی) را برای ماندگاری همیشگی آن بوجود آورد، و این درهالی است که اگرچه در سه دهه گذشته سپاه پاسداران در راس هرم حکومت نبوده است، ولی بر کسی پوشیده نیست که این نهاد رزمی همیشه پیاده گان (پیاده نظام) و ابزار سرکوب آزادیخواهان، در دستِ آخوندها بوده است. آرزوی فرجامین این جریان که دُشمنیش با دمکراسی را نیز پنهان نمیسازد، نهادینه کردن یک سامانه-ی حکومتی همانند پاکستان در ایران است که همانند آنجا حکومت در دست یک نهاد خودکامه-یِ پادگانی باشد تا بتواند بنام دین در ادامه-یِ غارت سرمایه های کشور همچنان یکه تازی کُند.
اگر سپاه پاسدارن یک نهاد میهن دوست است، چرا پنبه ها را از توی گوشش در نمیآورد تا فریاد مردم را بشنود که خواهان جدایی راه دین از راه حکومت و برپایی «یک جمهوری ایرانی » هَستند؟ پس کدامین سیاست سپاه پاسداران و احمدی نژاد در راستای رستاخیز تمدن ایرانی است که «جنبش فرزندان کوروش» بدینسان زیر پرچم آنها سینه چاک میدهد؟ یکی از هواداران این «جنبش فرزندان کوروش» در یاداشتی که پای ویدیوی این جریان سیاسی گذاشته بود، میگفت: « گوهر پیام «جنبش فرزندان کوروش» این است که:« اگر سپاه پاسداران یک نهاد ایرانی و زرتشتی بشود همه-ی گرفتاری های ما گِشوده خواهند شد». خوب، این چه گفته یا فرنود (دلیل) سبک و بی خردانه ای است!!؟ جنبش فرزندان کوروش میتوانست همین چشمداشت را هم از خامنه ای هم داشته باشد که خامنه ای زرتشتی شود و همه گرفتاری ما یک شبه زُدوده شوند. اصلا همه-یِ درگیری ما با این حکومت تازی پرست بر سر این است که این حکومت بیگانه با ایرانیان است و یک حکومت انیرانی است. و از اینروست که ما با آن در جنگیم. زیرا که میخواهیم کشورمان را ازبیگانگان بازپس گیریم. سپاه پاسداران در پنج سال گذشته با سواستفاده از نیروی پادگانیش و جنگ ابزارهایی که درفرادست دارد، بیش از 50% از نهادهای تولیدی را با دور زدن قانون به چنگ در آورده است و سپس از بهر ناشایستگی در مدیریت آنها، این صنایع تولیدی را به ورشکستی و نابودی کشانده است و میلیون ها تن را بیکار کرده است. خُورتاکی (مسئولیت) ورشکستگی اقتصادیِ ایران و میلیون ها ایرانی بیکاری که از راه قاچاق یا تنفروشی زندگی میکنند و سپس به کیفر مرگ و دار زدن گرفتار میشوند بر شانه-ی همین نهادی است که جنبش فرزندان کوروش آرزو دارد که روزی «زرتشتی و ایرانی شود» تا شاید گرفتاری های ایران را بگشاید. میهندوستانی که به دام «جنبش فرزندان کوروش» گرفتار شده اند، باید اندکی از خودشان پرسش کنند که اگر آقای کیخسرو آرش گرگین که این جریان سیاسی را رهبری میکند، بجایِ پنهان کردن خودش در پشتِ نیکنامان و بُزرگواران تاریخ ایران همچون اشو زرتشت و کوروش بزرگ، میآمد در فیس بوک با نشان دادن سیمای راستین خودش از عبا عبدالله امام حسین و امام حسن ستایش میکرد و سپس از سیاست های ایران ویران کن سپاه پاسداران و احمدی نژاد پدافندگری میکرد، آیا در آنزمان آنها انگیزه ای برای پیوستن به این جریان سیاسی و پخش اندیشه هایِ این جریان در فیس بوک پیدا میکردند؟ آیا براستی در چنین نهشتی (وضعیتی) نام «جنبش آقا مُجتبی» فرزند خامنه ای، شایسته تر از نام «جنبش فرزندان کوروش» برای این جریان سیاسی نیست؟

پاینده ایران

یاداشت:

[1]
http://www.childrenofcyrus.com/



فرستادنِ پیام به دنباله Donbaleh

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر