۱۳۸۹ فروردین ۲۵, چهارشنبه

زمانِ دگرگونی ِرژیم در ایران را خودتان بنمایانید



خودرهاگران

نُسخه فارسی

چکیده:


اراده گری و بی ارادگی هر کسی به شیوه-یِ پرورش او در دوران کودکی بستگی دارد. در ایران به دلیل شیوه نادرست پرورش کودکان، از کلانترین تصمیم ها تا خُرد ترین آنها را برای زندگی کودکان، بزرگسالان میگیرند؛ ادامه-یِ پیشگیری از نوجوانانِ درحال رشد از داشتن حق گُزینش در زندگی شخصی شان، سبب میشود که این ویژگی نتواند خودش را به نیروی تصمیم گیری و اراده گری در شخصیتِ آنها فرارویاند. بازده-یِ منفی این شیوه-یِ پرورش کودکان این است که ایرانیان در دوران جوانی و سالمندی ناتوان در نوآفرینی، ابتکار و انجام کارهای گروهی شوند و برای انجام هرکاری نیاز به دستور یک فرمانده داشته باشند. از نمونه هایِ منفی این ویژگی ایرانیان، نشان ندادن واکُنش درخور به فاجعه-یِ در پیش رو است که بر ایران سایه انداخته است، با آنکه همه-یِ آنها خوب آگاه هَستند که یکپارچگی کشور، و آسایش، زندگی و جان آنها قربانی ادامه-یِ سیاست هایِ جنگ افروزانه-یِ حکومت اسلامی در آینده-یِ نزدیک خواهند شد.

http://www.youtube.com/watch?v=K8FbaBwm3R4

سرآغاز:

نقش فرد در مبارزه-یِ اجتمایی


بر پایه-یِ یک سری باورها و آموزش و پرورش نادرست، بسیاری از ایرانیان بر این باورند که روندِ رویدادها و دگرگونی ها در زندگی شخصی یا اجتمایی شان در ورای اراده و خواستِ آنها میباشد؛ یا اینکه میپندارند که فرجام این رویدادها را از پیش نیروهایِ آسمانی روشن کرده اند و یا اگر آنها بتوانند سر ریسمان روندِ دگرگونی ها را روی زمین پیدا کنند، آن را به ترفندهایِ پنهانی، زمینه سازی یا خواستِ دولت هایِ نیرومند بر میبندند.
در ایران شیوه-یِ ویژه ای از پرورش کودکان گُسترش پیدا کرده است که اراده گری را از آنها در دوران جوانی یا بُرنایی میگیرد. از آنجا که برپایه-یِ این شیوه از پرورش کودکان، تصمیم ها را همیشه بزرگسالان میگیرند، به کودکان و سپس نوجوانان کمتر پروانه داده میشود که آنها بتوانند با برخورداری از حق گُزینش شخصی شان، برای چیزهایی که تنها به خودشان پیوند دارد، گُزینش کُنند و بدینسان نیروی گُزینش و اراده گری را در خودشان بسازند. یکی از نمونه هایِ این شیوه از پرورش کودکان، توانمندی و کامگاری هایِ ایرانیان در ورزش های فردی ولی همزمان ناتوانی هایِ آنها در انجام ورزش هایِ گروهی است. این کاستی در پرورش کودکان سپس تر همچنان به شیوه هایِ دیگر در دوران آموزش های دبستان، دبیرستان، دوران خدمت سربازی و کار در اداره و کارخانه دنبال میشود و تأثیر منفی خود را بدینسان بر فرد و جامعه میگذارد، که فرد از نیروی تصمیم گیری، اراده گری و انجام کارگروهی بی بهره میشود، بگونه ای که برایِ انجام هر کاری به یک فرمانده نیاز دارد.
بازتاب منفی این شیوه از پرورش را میشود در جنبش سبزها تماشا کرد که با آنکه میلیون ها تن برای دگرگونی به خیابان ها ریخته اند، ولی هنوز خیلی ها از آنچنان نیرویِ تصمیم گیری و اراده گری برخوردار نیستند که بتوانند با درنگریستن به شرایط راستین جامعه، با جنبش همراهی کنند و واکنش درخور به آن نشان دهند؛ و این درحالی است که بسیاری از ایرانیان دگرگون خواه هَستند، ولی از آنجا که آنها از نیروی اراده گری بی بهره میباشند، آنها دگرگون گر نیستند.
با آنکه بسیاری از ایرانیان آگاه هَستند که به دلیل سیاست هایِ جنگ افروزانه و آشتی ستیزانه-ی حکومت اسلامی در جهان، ادامه-یِ ماندگاری این حکومت آسیب هایِ بُزرگی به یکپارچگی کشور و آسایش و زندگی آنها خواهد زد، ولی آنها ناتوان در تصمیم گیری و اراده گری برایِ پیشگیری از فاجعه ای هَستند که در راه است، چرا؟ زیرا به علتِ پرورش نادرست در دوران کودکی، این ویژگی ها نتوانسته اند خود را به نیروهایِ سازنده فرارویانند تا در زمانی که به آنها نیاز است بکار گرفته شوند. از اینرو ایرانیان با آگاهی از فاجعه ای که در راه است، بجای دست زدن به واکنش هایِ درخور، همه در انتظار فرمان یک رهبر یا یک فرمانده نشسته اند.
ناسانی و تفاوتِ بزرگی است میان این پرسش که کسی از خود بپرسد که در چه زمانی من وارد میدان کارزار شوم تا حکومت اسلامی فروبپاشد با این پرسش که چه زمانی حکومت به سوی فروپاشی میرود تا من وارد میدان مبارزه شوم؟ شیوه-یِ پُرسشگری در حالت نسخت تنها به اراده گری ما بستگی دارد و در حالت دوم به بی ارادگی ما؛ و دیگر اینکه ناسانی و تفاوت در فرجام کار این دو پرسش به اندازه ای است که سرنوشت مبارزه را به گُذرگاه هایِ گوناگونی ره خواهد بُرد؛ به ادامه-یِ ماندگاری رژیم یا فروپاشی آن.


http://khodrahagaran.org/Fa/



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر