۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

بررسی تنگناهایِ پنجگانه-یِ حکومت اسلامی (بخش دوم)


آشفتگی سیاسی

نسخه فارسی


خودرهاگران


چکیده:


در سه دهه گذشته پنج جناح گوناگون و شناخته شده در حکومت اسلامی با برتابیدن همدیگر توانستند که چیرگی خودشان را بر مردم پاسدارند و کنار هم ادامه-یِ زندگی دهند. از زمانیکه سپاه پاسداران وارد میدان مبارزه سیاسی شد، و تلاش کرد تا با دست انداختن بر اقتصاد کشور از آن بجای سکویی برای پریدن به سوی قدرت سیاسی بهرهمند شود، هم وزنی و توازن بازی میان این پنج جناج برهم خورد. در جاییکه جناح رفسنجانی که بخشی از مافیای اقتصادی کشور را اداره میکند، و جناح اصلاحگران، خواهان کمینه ای از آزادی هایِ هَنجُمَنی و اجتمایی هَستندَ، تا مردم بتوانند با سرگرم شدن در رقابت هایِ اقتصادی، هنری و فرهنگی، فشارهایِ نبودِ آزادی هایِ سیاسی سرکوب، شکنجه، زندان و اعدام را تا اندازه ای برتابند، جناح سپاه پاسداران، بازار و ولایت فقیه که دستشان در یک کیسه است، نه میتوانند کمترین گشایش فضای همبودگاهی را برتابند و نه شکوفایی اقتصادی را، زیرا آنها بویژه جناح بازار، آسایش اقتصادی طبقه متوسط را یگانه دست ورز یا عامل جُنبش هایِ هَنجُمَنی و اجتمایی در کشور میداند.

http://www.youtube.com/watch?v=OI8Q3anZs5s


سرآغاز:




در درازای 30 سال گذشته میتوانیم در حکومت اسلامی پنج جناح روشن و نمایان را شناسایی کنیم. نُخست جناج ولایت فقیه است، که تورینه و شبکه-یِ دینکاران و آخوندها را با خودش به همراه دارد؛ بخش بزرگی از آخوندها با این شبکه همراه هَستند که در درازای 30 سال گذشته در برابر یک وظیفه-یِ اَنگُشت نما و مُشخص به غارتگریِ همبودگاه و جامعه پرداخته اند؛ وظیفه-ی این جناح که در 30 سال گذشته در ساختار قدرت بوده است، در برگیرنده-یِ چیره کردن نادانی، گسترش یاوه ها و نگرش هایِ دینی و بدریخت و مسخ کردن اندیشه-یِ توده ها به نام یک وظیفه کارکردی در درون یک ساختار همگانی بوده است. دوم جناح مافیایِ بازار است، که خیلی نیرومند است. فراموش نکنیم که همگی اقتصادِ ایران زمان زیادی زیر لگام یا چیرگی نیرومندِ بازاری ها بوده است و بخش بزرگی از آن توانایی ها هنوز هستند. و بخش بزرگی از سیاست هایِ دولت را بازار دیکته کرده است. و امروز هم با دست داشتن در بخش هایِ مهمی از اقتصادِ کلان کشور و بیشینه-یِ میدانِ اقتصاد خورد، عملا توانایی این را دارد که وظیفه-یِ کارکردی خودش را به انجام رساند. و آن وظیفه دربرگیرنده-یِ نگهداشتن ِبخش بزرگی از همبودگاه و جامعه، در تنگدستی بوده است. و براستی، این کاری بوده است که هیئت موتلفه و جناح سنتی بازار از زمان ها پیش، دنبال کرده اند. وظیفه این دو گروه این است که هیچگاه به همبودگاهِ ایران این پروانه را ندهند که از روزن اقتصادی به گامه ای برسد که شکوفایی اقتصادی با خودش، گُسترش و پیشرفتِ همبودگاهی را بدنبال داشته باشد، زیرا رشد همبودگاهی میتواند برای آنها دردسر های سیاسی را به بار آورد. تئوری بازار این است که انگیزه-یِ قیام تیر 1387 و پیدایش جنبش خونین کنونی به علت رشدِ طبقه متوسط است. و بازار بر این باور است که این رویدادها از بهر کم کاری دولت بوده است که برنامه-یِ برداشتن نقدینه ها را بکار نبسته است تا از این راه آنچنان طبقه متوسط را ناتوان سازد که شهروندان در این طبقه بجز اندیشیدن برای برآوردنِ خوراکِ خودشان و پرداختن به فراپرسش هایِ نیازین زندگی خودشان، دیگر به دنبال چیزهای دیگری همانند رشد فرهنگی، هنری، هَنجُمَنی و اجتمایی، یا درخواست آزادی های سیاسی و چیزهایی از این نمونه نباشد. این تئوری بازار است به نام یکی دیگر از جناح هایِ حاکمیت.
جناح سوم سپاه پاسداران یا جناح رزمندگان که میدانیم که سپاه از سال 1368 به این سوی، عملا وارد میدان سیاست شده است. سپاه نخست واردِ میدان اقتصادی شد، و پس از اینکه به اندازه-یِ بَسنده و کافی توانمندیِ اقتصادی را بدست آورد، واردِ میدان سیاست شد، و بدینسان نهادهای قدرت را فروگرفت؛ زمانیکه احمدی نژاد روی کار آمد، سپاه توانست قوه مقننه و مجریه را نیز در فرادستِ خود بگیرد و همچنین از پشتیبانی ولایت فقیه نیز برخوردار شود؛ و تا آنجا احساس نیرومندی در خوش بکند که به خودش این پروانه را بدهد که در 22 خرداد 1388 این کودتایِ خَنده آور ِگُزیدمانی را براه بیاندازد. بنابراین سپاه پاسداران به نام مافیایی که بیش از 50% از اقتصاد کشور را در دست دارد، درحال رفتن به سویی است که در جایگاهِ بُنیادین ترین جناح حاکمیت کار کند؛ یعنی در بالای سر جناح ولایت فقیه بایستد. در آن زمان ما گواه نظامی شدن یک حکومتی خواهیم بود، که پیش از این یک حکومت دینی-نظامی بوده است. و شاید که بزودی به یک حکومتِ نظامی فراروید. این یکی از گمانه زنی هاست، که در این پیوند پیشکشیده شده است. اکنون این این سه جناحی که از آنها نام بردیم به دلیل هم ایدیولوژی بودنشان هم بافتی ِهمبودگاهی شان، و پیوندی که در میان سودِ آنها بوجود آمده است، تصمیم گرفته اند که دو جناح دیگر از حاکمیت را که با آنها همانندیِ رسایی ندارند، یعنی اندکی برای آنها دردسر ساز هَستند، بیرون کنند. فراموش نکنیم که هَمگی ِساختار ِحاکمیت یک ساختار مافیایی است؛ یعنی ساختار برگزیده-یِ مردم نیست که بخواهد بر پایه-یِ خواستِ آنها کار کند. بنابراین هرجا که بنا باشد که یکی از این جناح هایِ مافیایی پیوندی با خواست و اراده-یِ همبودگاهی برپا سازد، برایش دردسر ساز خواهد شد، هتا اگر این پیوند بگونه-یِ نمادین هم باشد.
در دوم خرداد مردم آمدند و از آن فرصت استفاده کردند و نمایش گُزیدمان را که رژیم براه اندخته بود به فرصتی برایِ نمایش نیرویِ همبودگاهی فرارویاندند، و با اینکار یک دردسر تازه ای را روی دست حاکمیت گذاشتند، که نزدیک به هشت سال ادامه داشت، و توانست تناقض ها و تضاد هایِ زیادی را از درون حاکمیت بیرون آورد. تا اینکه سپاه ناگزیر شد که خودش بیاید و کنترل اوضاع را در گُزیدمان پیشین ریاست جمهوری از راه گُزینش احمدی نژاد در دور نخست نامزدیِ او به دست بگیرد.
جناح چهارم جناح رفسنجانی است که بیانگر مافیایِ اقتصادی است که میتوانیم از جناح میانه رو ها از آن نام ببریم. این جناح بر این باور است که یک هم وزنی و توازن میان سرکوب و پیشرفت اقتصادی نیاز است. بگفته-یِ دیگر این جناح باورد دارد که این یکی بدون آن دیگری پیش نمیرود. این جناح هم به بایستگی و نیازین بودنِ کنترل اطلاعاتی، امنیتی، سرکوبگری، اعدام، زندان و دیگر چیزها باور دارد، و هم در کنار آن میگوید که همبودگاه بایستیکه به فَرآوری و تولید اقتصادی و آسایش اقتصادی سرگرم باشد؛ حتی اگر کُنشگری هایِ اقتصادی، تولیدی هم نباشند، و به سوی کاسبکاری گرایش داشته باشند، ولی از این راه، همبودگاه میتواند پُرسمان کنترل شدن ها، فراپُرسش فشارها و گرفتاریِ سرکوب ها را بگونه ای برتابد. این تئوری جناح میانه است.
و پنجمین جناح ِحاکمیت جناح بَهینشگران یا اصلاحگران است که باور دارد که در کنار نگهداریِ قدرت در دستِ یک اقلیت، نیاز است که بیشینه-یِ همبودگاه از برخی آزادی هایِ همبودگاهی و مدنی برخوردار شود. بگفته-یِ دیگر، با آنکه آنها به یک سامانه و نظام آزاد و برگزیده-یِ مردم باور ندارند که بخواهد به نمایندگی از مردم قدرت را بدست بگیرد، دستکم باور دارند که در میدان هایِ فرهنگی و همبودگاهی، بایستیکه تا اندازه ای به مردم آزادی داده شود و تا اندازه ای دستِ آنها باز گذاشته شود، تا مردم بتوانند بسته بودنِ جوّ سیاسی را برتابند. ولی ما میبینیم، از زمانیکه که در این ساختار مافیایی این تئوری هایِ و دیدگاه هایِ گوناگون نمی توانند باهم کنار بیایند، پارادُخش ها، تضادها، تناقض ها و کشمکش هایِ فرسخت و جدی بیرون زده اند. و ساختار نظام بجای اینکه یک ساختار هم وزن و توازن آفرین باشد، به یک ساختار تنش آفرین فرارویده است، بگفته-یِ دیگر خودِ ساختار، به یک دستاویزی برای تنش واگردانده شده است، چرا؟ چونکه حکومت اسلامی بگونه ای میدان مبارزه-یِ قدرت را چیده است که ناگزیر است که هر چهار سال یکبار یک بازیِ گُزیدمانی را براه بیاندازد. و فراموش نکنیم که سپاه با کودتای 22 خرداد 1388 براستی خواست که به همه-یِ آنهایی که در قدرت هستند و به آنهایی که در پایین، چشم امید داشتند، این پیام را بگونه-یِ روشن برساند که از این به پس امکانِ بکارگیری از همین فضای ناگزیری و نمایشی گزیدمان که از میان 500 تن نامزد، شورای نگهبان از راه نظارت استصوابی، تنها شایستگی چهار تن را میپذیرد، این را هم ما برنخواهیم تابید. و اگر هم بتوانیم به همینگونه دوام بیاوریم برای دوره سپسین ِگزیدمان، یک یا دو نامزد را میشناسانیم و همان آیین گُزیدمان در عراق زمان صدام حسین و کره شمالی را الگوی کار خودمان خواهیم کرد، که در آنها تنها نامزدِ حکومت با 99% رای ها برگزیده میشود. این تصویری است که آنها از میدانِ مبارزه-یِ قدرت دارند. بنابراین سپاه نمیتواند پذیرایِ نمایشنامه ای باشد که میگوید که باید به دیدگاهِ مردم تا اندازه ای بها داده شود، یعنی آن اندیشه ای که تا اندازه ای در ذهن میانه روها و در ذهن بهینشگران و اصلاحگران است. از اینرو سپاه تصمیم گرفته است که این جناح ها را از صحنه بیرون کند، و آنها را به دور بیاندازد. بهمین دلیل بود که خامنه ای چند روز پیش در سخنرانی خودش گفت که:« این کسانیکه نمیتوانند دریابند که در درونِ نظام بودن چه نعمتی است، و بُنپایه و قاعده بازی چیست، اینها خود بخود بیرون قرار میگیرند». بگفته-یِ دیگر اگر کسی بخواهد این زمزمه را بکند که دیدگاه هایِ مردم باید در درون ساختار حاکمیت راه پیدا کنند، و خود را در ساختار حاکمیت درآمیزند، این کسان هتمن پی نبرده اند که ساختار مافیایی و انحصاری یعنی چی. بنابراین باید که آنها بدنبال کارشان بروند.
هم میهنان گرامی آشفتگی سختی در درون حاکمیت بوجود آمده است، که فضایی را فراهم ساخته است که این ساختار مافیایی، از هم پاشیده و دچار تناقضات و تنش هایِ درونی جدی شده است، بگونه ای که دیگر نمیتواند از خودش پایداری نشان دهد، زیرا امکان بوجود آوردن یک زیربنایِ پایسته و ثابت را در میدان اقتصادی در میدان سیاسی، داد و ستد هایِ جهانی و بویژه در زمینه-یِ هَنجُمَنی و اجتمایی از دست داده است، بگفته-یِ دیگر سزاواری و شایستگی هَنجُمنی و اجتمایی رژیم برای بسامان رساندن این بازی از دست رفته است. و بهمین دلیل است که امیدی نیست که در آینده-یِ نزدیک در درون این حاکمیت، بختی برایِ سازگاری و بهینش وجود داشته باشد.
بازده-یِ سُخن اینکه: تنگنایِ سیاسی درونِ سامانه-یِ جمهوری اسلامی یک آشفتگی ژرفی است، که بدلیل نبودِ گُنجایش بیشتر برایِ دیدگاه ها یا روش هایِ کشورداری گوناگون، باید که حاکمیت به سویِ یک دست شدن، همبافت و همجنس شدن و ساختار یگانه پیدا کردن برود. که آن یک آمیختار یا ترکیبی است از روش هایِ کشورداری در کره شمالی و افغانستان در دوره-یِ طالبان که یک آمیغ یا ترکیب ناهمگونی است که همبودگاه ایران دیگر پذیرای آن نیست. و بنابر این ما میتوانیم امیدوار باشیم که تَنگنایِ درونی سامانه-یِ جمهوری اسلامی زمینه های فروپاشی ساختاری آن را آسان و آماده میسازد.

http://www.youtube.com/watch?v=OI8Q3anZs5s


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر