۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه

برگردان منشور کوروش بزرگ



خشایار رُخسانی

پیشگفتار:
   کوروش بزرگ با برنهادن منشور دادیک آدمی (حقوق بشر) آیین پلید برده داری را برچید. چنین کار بُزرگی کُنجکاوی هر انسانِ خَرَدمندی را برمیانگیزاند تا از خودش درباره-ی گوهر آن فرهنگی پُرسش کُند که توانست یک انسان آزادمَنِش و اَبَرمَردی چون کوروش بُزرگ را در دامان خودش پرورش دهد که 2549 سال پیش برچیدن برده داری از جهان را آرمانِ زندگی خودش ساخت. جایگاه انسان و ارزش جان، دادیک (حقوق) شهروندی و آزادی انسان در منشور کوروش بُزرگ در سنجش با جایگاه انسان در آیین و دین های سامی، به ویژه دین اسلام که آدمی را از همگی ارزش های انسانی و دادیک های (حقوق) شهروندی بی بهره کرده است، نمایانگر آشکار دو فرهنگ گوناگون و بیگانه باهم است: فرهنگ پیشرفته-ی شهرنشینی ایرانی که شهروند آزاده میسازد، جایگاهِ بُلندِ آدمی را ارج مینهد، شادی را بسان نیایش به درگاه خداوند میداند، و فرهنگِ خُشک و واپسمانده-یِ بیابانگردانِ تازی که  انسان را برده میکُند، فرهنگ بندگی را میگُستراند و «آزادی و شادی آدم را فریب اهریمن» میپندارد.
ایرانیان میتوانند از راه خواندن پیام رهایی بخش کوروش بزرگ و سگالش (تفکر) در باره-ی آن به همیستاری (تفاوت) بُزرگ میان ارزش های فرخویی (اخلاقی) و فرهنگی امروزین شان با ارزش ها و فرهنگِ مردمی نیاکان شان در 25 سده-ی گذشته پی ببرند. برای نمونه با ژرفنگری در منشور دادیک مردمی (حقوق بشر) کوروش بزرگ میتوان به دُنبال پاسخ به این پُرسش گشت که چرا ایرانیان امروز در سنجش با نیاکانشان از ارزش های انسانی به دور مانده اند؟ چرا برچیده شُدنِ آزادی شهروندان و لگدمال شدن دادیک (حقوق) زنان، و فرکاسته شدن ارزش های انسانی آنها به نیمی از مردان، امروز به این سادگی از سوی همبودگاه پذیرفته میشود، و این درهالی است که در 25 سده-ی پیش زنانِ ایرانی در همگی میدان های زندگی از کار و سازندگی گرفته تا جنگ دوش به دوش مردان و برادانشان کوشندگی و هُنرنمایی میکردند؟ چنین پژوهشی میتواند کُمک فراوانی به پیدا کردن ریشه-ی کاستی ها در رفتار و مَنِش ایرانیان امروزین و پی بُردن به شَوَندِ (علت) واپسماندنِ ایران از کاروان پیشرفت و شهریگری نوین کُند.
کوروش بزرگ در 2549 سال پیش در دورانی فرمان منشور دادیک آدمی (حقوق بشر) خود را برنهاد (تصویب کرد)، که نه تنها فرمانروایان و پادشاهان در آن دوران آیین برده داری را برای استوان کردن (محکم کردن) مهارشانِ بر سرزمین های زیر فرمان شان بر مردمان کشورهای شکست خورده، سزاوار میدانستند، وآنکه هتا آنهایی نیز که داوش (ادعای) پیامبری داشتند و میداویدند (ادعا میکردند) که «پیام آور آیین های آسمانی  هَستند تا بستگی های نامردمیک (روابط غیر انسانی) در همبودگاه هومَنی (جامعه-ی انسانی) را برچینند،» همانند پیامبر اسلام، خودشان برده دار بودند و چنین آیین زشتی را روامیدشتند. در چنین دورانی که هومَنی (انسانیت) در بخش بزرگی از جهان با ارزش های مردمی بیگانه بود، کوروش بزرگ با بهرهمند شُدن از فرهنگ اهورایی ایرانزمین که برگرفته از آموزش های اَشو زرتشت بود، فرمان منشور دادیکِ آدمی (حقوق بشر) را برای نُخستین بار در جهان برنهاد و با اینکار بُزرگ نام نیکِ خود را در دل و یاده-یِ هومَنی (انسانیت) جاودانه ساخت.
 پیام رهایی بخش کوروش را باهم بخوانیم و فرمان او را الگوی رفتار خود در زندگی سازیم:
چکیده:
« تا روزی که من به یاری مزدا پادشاهی میکنم، نخواهم گذاشت که مردان و زنان را در به نام غلام و کنیز بفروشند و فرماندهان و زیردستان من خورتاک (مسئول) هستند که در گُستره-ی فرمانروایی و گُماردگی (مأموریت) خود، از خرید و فروش مردان و زنان در جایگاهِ برده، پیشگیری کنند. و آیین بردگی باید که سراسر از جهان براُفتد.

سرآغاز:
اينك كه به ياري مزدا ، تاج پادشاهی ايران و بابل و كشورهاي چهار سو را به سر گذاشته ام ، به شما پيام می دهم كه تا روزي كه من زنده هستم و مزدا نيروی پادشاهی را به من مي دهد دين و آيين و رسم های پاترمانی (ملتهايي) كه من پادشاه آنها هستم ، ارج خواهم گذاشت و نخواهم گذاشت كه بُلندپایاگان کشوری و زير دستان من ، دين و آیين و رسوم مردمانی را كه من پادشاه آنها هستم يا پاترمان (ملتهاي) ديگر را کوچک کرده يا آنها را خوار دارند . من از امروز كه تاج پادشاهی را به سر نهاده ام ، تا روزي كه زنده هستم و مزدا نيروی پادشاهی را به من ميدهد،  هرگز پادشاهی خود را بر هيچ پاترمی (ملتی) به زور نخواهم پذیراند. و هر پاترم (ملت) آزاد است، كه مرا به پادشاهی خود بپذيرد يا نه. و هر گاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند، من براي پادشاهی بر آن مردم به جنگ روی نخواهم آورد
. من تا روزي كه پادشاه ايران و بابل و كشورهاي چهار سوی هستم نخواهم گذاشت، كسي به ديگري ستم كُند و اگر کسی ستمی ببیند، من داد وي را از بیدادگر خواهم ستاند و به او خواهم بازخواهم گرداند و ستمگر را کیفر خواهم كرد. من تا روزي كه پادشاه هستم، نخواهم گذاشت کسی بر سرمایه های ترابُرده و ناترابُرده (منقول و غير منقول) کسی دیگر  چنگ بیاندازد، و بخواهد به زور يا به گونه ای ديگر، بدون پرداخت بهاي آنها و بدست آوردن خُرسندی سرمایه دار، این سرمایه ها را ازآن خود سازد.
 من تا روزي كه زنده هستم ، نخواهم گذاشت کسی، کس ديگري را به بيگاري بگيرد و بدون پرداخت مزد، وي را بكار وادارد. من امروز به آگاهی همگانی میرسانم، كه هر كس آزاد است، كه هر ديني را كه دوست دارد، داشته باشد و در هر جا كه دوست دارد زندگی كند، تنها با این سامه (شرط) که او در آنجا هُوده-ی (حق) كسي را پايمال نکند و هر پیشه ای را كه دست دارد، برگُزیند و مال خود را به هر گونه كه دوست دارد، بگُسارد (مصرف کُند) ، تنها با این سامه (شرط) که هیچ آسیبی به دادیک (حقوق) ديگران نزند. من به آگاهی همگانی میرسانم، كه هر كس پاسُخگوی رفتار خودش است و هيچ كس را نبايد به شَوَندِ (علت) گُناهی كه يكي از خويشاوندانش كرده است ، کیفر داد؛ کیفر دادن به برادر یک آدم گناهكار و واژگونه-ی آن به سراسر کاری نارواست و نابهنجار است. و اگر يك کس از خانواده يا دودمانی گُرمی (جُرمی) کُند، تنها بايد گُناهکار کیفر ببیند، و نه ديگران.
 من تا روزي كه به ياري مزدا پادشاهی ميكنم، نخواهم گذاشت كه مردان و زنان را به نام غلام و كنيز بفروشند و فرمانداران و زيردستان من ، خُورتاک (مسئول) هَستند، كه در گستره-ی زیر فرمان و گُماردگی (ماموريت) خود، از خرید و فروش مردان و زنان به نام غلام و كنيز پیشگیری کُنند و رسم بردگي بايد سراسر از جهان برافتد. و من از مزدا خواهانم، كه مرا در راه انجام پیمان هایی كه با مردمان ايران، بابل و کشورهای چهار سوی ديگر جهان بر دوش گرفته ام، پيروز گرداند

 منشور دادیک آدمی (حقوق بشر) کوروش بزرگ
 منشور دادیک آدمی (حقوق بشر) کوروش در موزه بریتانیا نگهداری میشود. این منشور که به نام استوانه کوروش نامدار است، یک استوانه سفالین است که در سال ۵۳۹ پیش از میلاد به فرمان کوروش دوم هخامنشی شاهنشاه ایران ساخته شده و دور تا دور آن گردآیه هایی (مجموعه هایی) از سخنان و دستورهایِ شاهنشاه ایران به دبیره-ی (خط) میخی بابلی کَنده کاری شُده است. این استوانه که به نام «نُخستین منشور دادیک آدمی (حقوق بشر)» در جهان شناخته میشود، در پایه های شهر بابل نهاده شده بوده است. تاریخچه پیدایش آن کمابیش به سال ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۸۷۹-۱۸۸۲) به هنگام کاوشهای باستانشناسی در بابل در میانرودان برمیگردد. هورمزد رسام، باستانشناس بریتانیایی آسوری تبار، استوانهٔ سفالین موسوم به کوروش کبیر را یافت که دربرگیرنده-ی نوشته هایی به دبیره-ی (خط) میخی بود. جنس این استوانه از گل رس است، ۲۳ سانتیمتر درازا و ۱۱ سانتیمتر پهنا دارد و دور تا دور آن با ۴۰ دبیره (خط) به زبان آکادی و به دبیره-ی میخی بابلی نوشته شده است. بررسی های باستانشناسی نشان داده اند که نوشته های استوانه ای در سال ۵۳۹ پیش از میلاد مسیح به دستور کوروش بزرگ پس از شکست نبونید (بختالنصر) و گشوده شدن شهر بابل، نویسانده شده اند، و  به نام سنگ بنای یادبودی در پایه های شهر بابل گذاشته شُده اند. هم اکنون این تَختَکِ (لوح) سفالین استوانه ای در بخش «ایران باستان» در موزه بریتانیا نگهداری میشود. از سوی دیگر در واپسین سال های آشکار شده است که بخشی از یک تَختَکِ (لوحه) استوانه ای که آن را از آن نبونبید پادشاه بابل میدانستند، براستی پاره ای از استوانه کوروش بزرگ، از رده های (سطرهای) ۳۶ تا ۴۳ است. پس از این پیدایش، این پاره از تَختَکِ (لوح) استوانه ای که در دانشگاه ییل (Yale) در آمریکا نگهداری میشُد، به موزه بریتانیا در لندن آورده و به استوانه-یِ بُنیادین پیوند داده شُد. در جریان جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران، منشور کوروش به باوجودِ ناسازگاری دولتِ بریتانیا برای چند روز به ایران آورده شد و به نمایش در آمد.

ساخت منشور
کوروش دوم، بنیانگذار پادشاهی ایران و آغازگر دودمان هخامنشیان، پس از فروگرفتن بابل، در بابل تاجگذاری کرد و فرمان به بَخشایش همگانی ( عفو عمومی) داد؛ کوروش آیین ها و دین های بومی را آزاد گذاشت؛ برای بدست آوردن مهر مردم میانرودان (بین النهرین)، کوروش مردوک را گرامیداشت که کهن ترین خدای بابل بود. کوروش هیچ گروه انسانی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از دست اندازی به مال و جان مردم بازداشت. کوروش همگی کسانی را که در بابل اسیر بودند گرد هم آورد و منزلگاه آنها را به ایشان بازگرداند. کوروش همچنین قوم یهود را نیز از بندگی و بیگاری در بابل آزاد کرد. .به دستور کوروش، نَگیزش (توضیح) رویدادها و دستوهای وی روی یک تَختَکِ  (لوح) استوانه ای سفالین نگاشته شد به نام سنگ بنای یادبودی در پایه های شهر بابل قرار گرفت. این پاشن (سند) به نام نخستین منشور دادیک آدمی (حقوق بشر) شناخته میشود و در سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آن را به شش زبان رسمی سازمان پخشود. یک رونوشتی از این منشور در ساختمان سازمان ملل متحد در شهر نیویورک نگهداری میشود. در این تَختَکِ (لوح) استوانه ای، کوروش پس از شناساندنِ خود و دودمانش و نَگیزش (توضیح) کوتاه درباره-ی فروگرفتن و گُشایش شهر بابل، میگوید که همگی دستاوردهایش را با کمک و خُرسندی مردوک خدای بابلی به انجام رسانده است. وی سپس بیان میکند که چگونه آرامش و آشتی را برای مردم بابل و کشور سومر به ارمغان آورده، و پیکر خدایانی را که نبونید از نیایشگاه های گوناگون برداشته و در بابل گردآوری کرده بود، به نیایشگاه های بُنیادین آنها در میانرودان و باختر ایران برگردانده است. پس از آن، کوروش میگوید که چگونه نیایشگاه هایِ ویرانشده را از نو ساخته و مردمی را که اسیر پادشاه های بابل بودند به میهنشان برگردانده است. در این نوشته اشاره-ی راسته ای (مستقیمی) به آزادی تیره-ی یهود از اسارت بابلیان نشده، ولی با پژوهش در بُنمایه های (منبع های) تاریخی روشن شده است که آزادی یهودیان بخشی از سیاست کوروش پس از گُشایش شهر بابل بوده است. برگردان بخشی از متن این منشور چنین است؛ از خط ۲۰: «من کوروش هستم، پادشاه جهان، پادشاه بزرگ، شاه توانمند و برهاگ ( برحق)، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهارسوی (جهان)». دبیره (خط) ۲۱: «پسر کمبیز، پادشاه بزرگ، پادشاه اَنشان، نوهی کوروش، پادشاه بزرگ، پادشاه اَنشان، نبیرهی چیشپیش، پادشاه بزرگ، پادشاه اَنشان»، دبیره (خط) ۲۲: «از دودمانی که همیشه پادشاه بودند؛ (من کسی هستم) که مردوک و نبو (خدایان بابل) فرمانرواییش را گرامی میدارند، و با خرسندی قلبی پادشاهیش را خواستارند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار به شهر بابل اندر شدم،» دبیره ۲۳: «در میان شادی و پایکوبی در کاخ شاهی (بابل) به تخت نشستم. مردوک، خدای بزرگ، اراده کرد که دل مرا شرسار از مهربانی برای بابل باشد، و من هر روز او (مردوک) را نیایش کردم دبیره (خط) ۲۴: «ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم ترس و رنج بر مردم کشور سومر و اکد وارد آید.» دبیره ۲۵: «من برای برپایی آشتی در بابل و (سایر) شهرهای وَرجاوندِ (مقدس) این کشور سخت کوشیدم. در مورد اهالی بابل که او (نبونید) آنها را به بیگاری گماشته بود، این (بیگاری) اراده-ی خدایان و درخور مردم نبود. » دبیره-ی ۲۶: «من به آشفتگی آنان پایان دادم و آنها را از بیگاری رهانیدم. مردوک، خدای بزرگ، از کردار (نیک) من خشنود شد،» دبیره ۲۷: «وهُمایونی (برکت) و مهربانیش را به من ارزانی داشت، هم به من که او را میستایم، هم به کامبیز که فرزند من است، هم به همه-یِ سپاهیان من خط ۲۸: «ما همگی در آشتی جایگاه بلندش را ستودیم،» دبیره ۲۹: «همه شاهان جهان، از دریای بالا تا دریای پایین، و شاهان چادرنشین سرزمینهای باختری، همه آنها،» دبیره ۳۰: خراج سنگین برای من آوردند و در بابل بر پای من بوسه زدند دبیره ۳۱: «از نینوا، آشور و شوش، اکد، اشنونا، زَمبان، مهتورنا و دِیر تا نیسنگ (منطقه) گوتیان و شهرهای وَجاوَندِ (مقدس) آن سوی دجله، آنچه که ویران شده بود را از نو ساختم و نیایشگاه هایی را که برای سالها ویران مانده بودند بازسازی کردم.» دبیره-ی ۳۲: «و پیکرهای خدایانی را (که در بابل گردآوری شده بودند) به نیایشگاه های خود بازگرداندم. من (همچنین) همگی ساکنین پیشین این شهرها را گردآوردم و به سرزمینهای خود بازگرداندم.» دبیره ۳۳: «همچنین به دستور مردوک، خدای بزرگ، پیکره-ی خدایان سومر و اکد را که نبونید با خشمگین ساختن خدای خدایان به بابل آورده بود، به شادی و خرمی به نیایشگاه های خودشان بازگرداندم دبیره ۳۴: «باشد که این خدایان هر روز از بِل و نبو (نام ۲ خدا) بخواهند که» دبیره ۳۵:« برای زندگانی بلند و فراوانی  آفریکانی (برکت) من نیایش کنند.  باشد که (این خدایان) به خدای من، مردوک، بگویند: «کوروش، پادشاهی که تو را گرامی میدارد، و پسرش کامبیز (را از یاد مبر).» دبیره ۳۶: «مردم بابل پادشاهی مرا گرامی داشتند، و من آشتی و آرامش را در این سرزمین برپا ساختم.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر