۱۳۸۸ مرداد ۲۵, یکشنبه

فراپُرسش پَرچم و آمادگی ما برای پذیرش ساختار مردمسالاری




خشایار رُخسانی
بیگُمان بارها شنیده و آزموده اید که هرگاه که یک گردهمایی پَتکارشی ای (اعتراضی ای) برگُزار میشود، بَرگُزارکُنندگان آن گردهمایی بر پرهیزدادن هُماسندگان (شرکت کُنندگان) از آوردن پَرچم های سازمانی پافشاری میکُنند. آنهم با این بهانه که با این "چاره اندیشی" بتوانند از درگیری در میان هواداران سازمان های گوناگون پیشگیری کُنند، و بر شُمار هُماسندگان (شرکت کُنندگان) در گردهمایی بیافزایند.همه خوب میدانیم که پیش پیغان (پیش فرض) نهادینه شدن دمکراسی و فرمانروایی مردم بر مردم در هرکشوری گُستردگی و فراگیر شدن فَرهنگ آن در همبودگاه میباشد؛ همانند رواداری، بُردباری و برتابیدن گرایش ها و دیدگاه ها و جهان بینی های گوناگون؛ برتابیدنِ و ارج گذاشتن بر دیدگاه ها و جهان بینی هایی که دستکم به دمکراسی باور داشته باشند و آن را گرامی بدارند. اگر خَرَد همبودگاهی و جَمی (جمعی) ما آن اندازه شکوفا نشده باشند که در یک گردِهمایی پَتکارشی (اعتراضی) ساده، نمایندگان اندیشه های دمکراتِ گوناگون و رنگارنگ نتوانند همدیگر را بگونه-یِ آشتیجویانه برتابند، این میتواند بازگوکُننده-ی یک راستینگی (واقعیت) غم انگیز و تلخ از تراز ِواپسمانده-یِ رُست (رُشد) فرهنگی ما باشد؛ فَرهود (حقیقت) ناگواری که بازگوکُننده-یِ فرسنگ ها دوری ما تا نهادینه شدن دمکراسی در این کشور میباشد. چرا بایستیکه اینهمه برروی سازمانی نبودن خودمان و برافراشته نشدن پرچم های سازمانی در گردهمایی ها پافشاری کنیم، در آنجا که همه-ی سازمان ها یا برگُزارکُنندگان این گونه گردهمایی ها، نام دمکرات بودن را نیز با خود یدک میکشند؟ اگر که براستی باور داریم که ایران ازآن همه ایرانیان است و برای ساختن آن به نیرو و همکاری همه-ی ایرانیان نیاز میباشد، مردم تنها از راه برپایی سازمان یا هَنگان هایِ کشورمداریک (حزب سیاسی) خودشان که خواسته هایِ آنها را نمایندگی میکُنند، میتوانند در برگُزیدن نمایندگان خود در مَهِستان (مجلس)، دولت و آبادانی کشور به هُماسند (شرکت کنند). پس داشتن وابستگی سازمانی یا هَنگانی کسی نمیباید که به نشانه-ی بیرون شدن او از آیین شهروندی اَنگاشته شُده و خوارداشته شود و دیگر اینکه بُردباری و رواداری با یکدیگر در پذیرفتن نشان ها و نمادهایِ سامانی در اینچنین گردهمایی هایی میتواند نُخستین گام برای یک همکاری گُسترده و آشتیجویانه برای ساختن یک ایران دمکراتیک در آینده باشد. شوربختانه این سُهَندگی (حساسیت) از نمایان شدن نشان های سازمانی در گردهمایی ها تا به آنجا پیش میرود که بسیاری از سازمان های «دمکراتیک» با ناآگاهی از گُذشتهنگاری پرچم کشورشان که پیشینه ای چهارسدساله دارد و فروکاستن پرچم ملی کشور ایران به نمادِ این یا آن سازمان، از برافراشته شدن پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان ملی ایران در گردهمایی ها بیزاری نشان میدهند؛ تاجاییکه برافراشته شدن پرچم ملی کشور ایران در گردهمایی ها، انگیزه-ی گلاویز شدن هواداران سازمان هایِ گوناگون و درگیری های اندوه باری شده اند، که هتا هَدف هُماسندگان (شرکت کنندگان) در گردهمایی را که فریاد زدن بر سر دُشمن هَنبازشان (مشترکشان) به آرش (یعنی) حکومت خودکامه-ی اسلامی در ایران باشد، در سایه-ی اینچنین درگیریی هایی در پنهان نگهداشته است. پایین بودن گُنجایش رواداری سازمان های کشورمداریک (سیاسی) در برنتابیدن همدیگر، با آنکه همه-ی آنها هدف از مبارزه-ی خود را برپایی یک همبودگاه مردمسالار در ایران بازنمود میکنند، یک فرهود (حقیقت) تلخی است که چشم انداز رسیدن آن ها را به آماژشان که برپایی دمکراسی در ایران است، دست نیافتنی کرده است. در این نمونه آوری هایِ ساده دو ویژگی ناگوار در رفتار اپُوزیسیون «دمکرات» حکومت اسلامی برجسته میباشند؛ نُخست، پایین بودن گُنجایش بُردباری آنها در برابر دگراندیشان و دوم، بیگانه بودن آنها به سُهِش (احساسی) میهن پرستی؛ دو ویژگی بدشگونی که براستی با جوهر هستی حکومت اسلامی اجین شده اند که پیآیند آن یکی دگردیسی جمهوری اسلامی به حکومت خودکامه-ی اسلامی و برنتابیدن دگراندیشان بوده است و دومی بزل و بخشش سرمایه های ملی و خاک کشور به بیگانگان، آنهم در سامه ای (شرایطی) که بخش بُزرگی از مردم ایران به شوند (علت) بیخردی و نادانی دیوانسالاران حکومت اسلامی با بُنپایه های (قاعده های) کشورمداری، در زیر مرز تنگدستی و گُرسنگی نگهداشته شُده اند. اگر اُپوزیسیون «دمکرات» ایران در برخورداری از ویژگی های بدشگونی همانند برنتابیدن و روانداری با دگراندیشان و بیگانه بودن به سُهِش (حس) میهن پرستی با حکومت اسلامی هَنباز باشد (مشترک باشد)، پس هدف مُبارزه-ی آن با حکومت اسلامی از بهر چیست؟



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر