۱۳۸۸ تیر ۲۰, شنبه

"اتحاد برای ايران"، فراخوان همبستگی بدون مرز


جمشيد طاهری پور
چکیده:
کُنشگران جهانی حقوق بشر به شیوه-یِ هماهنگ، روز سوم مهرماه را "روز جهانی اقدام برای حقوق بشر" در ایران در نگر گرفته اند. حاميان اوليه-یِ "روز جهانی اقدام" عبارتند از: بانو شيرين عبادی؛ برنده جايزه صلح نوبل، جامعه دفاع از حقوق بشر در ايران (ال دی دی اچ آی)، کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران، ديده بان حقوق بشر، گزارشگران بدون مرز، عفو بين الملل- آمريکا، ابتکار زنان برنده جايزه صلح، و مروجان حقوق بشر اميد.
از دیدگاه نویسنده، یکی از فرنودها (دلیل هایی) که سازمان ها و هَنگان های کشورمداریک (حزب های سیاسی) اپوزیسیون ایران در برونمرز پرچمدار این جُنبش نیستند، در این راستینگی (واقعیت) نهفته است که بادپروایی (بیتفاوتی) به هوده-یِ شهروندی (حقوق اجتمایی) و ارزش هایی که در سه دهه-یِ پیش در این نهادهای کشورمداریک دُنبال میشده اند و واکاوی هایی (تجزیه و تحلیل) که آنها از رویدادهایِ کشور میداده اند به اندازه ای از فرهود (حقیقت) همبودگاهِ (جامعه-یِ) ایران بدور بوده اند، که اگر نخواهیم از داوش (ادعای) بدست گرفتن رهبری جُنبش از سوی این نهادها گفته ای به میان آوریم، آنها هتا در همگامی با این جُنبش نوپای شهروندی که جوانان نغش برجسته ای در پیدایش آن دارند، بازمانده اند.
نویسنده در پایان، چکیده اندیشه-یِ خود را به اینگونه نشان میدهد که سازماندهی ِگردهمایی هایِ این جُنبش شهروندی در برونمرز رویهم رفته از سوی هواداران اُپوزیسیون انجام میگیرند، با آنکه آنها از نشان دادن وابستگی های سیاسی و آشکار کردن نام و نشان و پرچم خودشان خوداری میکنند، چیزیکه باید به شگون (فال) نیک گرفت. ولی آیا این شیوه-ی همراهی اُپوزیسیون با جُنبش شهروندی و آزادیخواهی مردم ایران نمیتواند آغازی خُجسته برای همگامی فراجناحی سازمان های سیاسی، در یک همبستگی بدون مرز با جُنبش ِشهروندی اعتراضی و خیزش ِنافرمانی ِشهرینگی (مدنی) مردم ایران باشد؟
سرآغاز:


جنبش ِمدنی ِاعتراض و خيزش ِنافرمانی ِمدنی در ايران، جنبش و خيزش مدنی است، مردم حقوق ِشهروندی، حق انتخاب و احترام به رأی شان را می طلبند. آيا نمی توان گفت که وظيفه یِ نمايندگی ِ"همبستگی ملی" و ايفای نقش ِ"سخنگو" برای جنبش و خيزش مدنی مردم ايران، از نهادیِ ساخته است که دارای سرشت مدنی باشد و نه سياسی؟

بنی آدم اعضای يک پيکرند
که در آفرينش زيک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضو ها را نماند قرار
تو کز محنت ديگران بی غمی
نشايد که نامت نهند آدمی
"سعدی"
آدم ِروزگار ِما "شهروند" است و انسان شهروند در "فرديتِ" خود، که منادیِ "حق ِانتخاب" است، سازنده-ی پيکره-ی جهانی ِبشريت معاصر است. اين پيکره-یِ جهانی در "اتحاد برای ايران"، برایِ پشتيبانی از پيکار ِمردم ايران برایِ "دموکراسی و حقوق بشر" و ابراز همبستگی با جنبش حقوق ِشهروندی مردم در ايران، فراخوان داده است. در فراخوان آمده است:
"فعالان ِحقوق بشر بطور هماهنگ روز جهانی اقدام برایِ حقوق بشر در ايران را برای تاريخ سوم مرداد ماه، سازماندهی کرده اند تا در آن خواستار رعايتِ حقوق بشر مردم ايران شوند. آنها همچنين برای ابراز همبستگی جهانی خود با جنبش حقوق شهروندی مردم در ايران دست به تظاهرات خواهند زد. سازمان های عمده-ی حقوق بشری از حاميان اين اقدام روز جهانی هستند."
در پاسخ به اين فراخوان "در سراسر جهان، مردم برای همبستگی با مردم ايران تجمع خواهند کرد."
اين يک دستاورد بزرگ برای آزاديخواهان ايران است و جا دارد به پيام و نويد آن بيانديشيم.
نُخست:" روز جهانی اقدام در دفاع از حقوق بشر ِمردم ايران وابسته به هيچ گروه و برنامه سياسی نيست و هدف آن تضمين ِحقوق مردم ايران است که بطور جهانی به رسميت شناخته شده است.
برگزار کنندگان اين روز جهانی ِاقدام، بر اين باروند که مسائل ِسياسی پيش ِرویِ ايران تنها توسطِ مردم ِايران قابل حل است اما سرکوب خشونت بار ِحقوق ِتضمين شده-یِ بشر ِمردم ِ ايران دغدغه-یِ همه-یِ مردم جهان است."
"روز ِجهانی اقدام..."، برای ما ايرانيان فرصتی است تا باور کنيم، در گُستره-یِ تمام ِجهان، در ورایِ تفاوت ها و تمايز ها در مليت، زبان، دين، نژاد و... ملت هایِ جهان برادر يکديگرند، رنج هايشان، رنج ِمشترک است و از گنج خانه-یِ حقوق بشر، همه مردمان جهان را- بايسته- سهم برابر است. فرصتی است، تا نه فقط در گفتار، بلکه در کردار – چنان که بارها تجربه کرده –ايم- آزاديخواهان جهان را درد آشنا با خود و مردم جهان را در کنار خود، دست در دست خود باز يابيم و دوست و ياور ِخود بازشناسيم در پيکار برایِ آزادی و عدالت. اين روز فرصتی است، تا ايران را جزئی از جهان موجود بجا آوريم و دنيا را خانه خود بازشناسيم.
"روز جهانی اقدام..." فرصتی است تا به زخم ِبيگانه ستيزی که در جان ماست و عفونتِ دشمنخوئی با "غير" که در روانشناسی ماست، مرحم بگذاريم و به خود در مقام ِيک ملت در تراز ملت های امروزين که عضو برابر حقوق خانواده-یِ ملل جهان و برادر با مردمان سراسر جهان است، باور آوريم. در تبيين ِ اهميت و اعتبار ِاثراتی از اين دست، کافی است اشاره کنم که احساس ِهويت ملی و ملی گرائی در نزدِ ما ايرانيان آکنده از شائبه های تعصب و تاريک انديشی های دينی است! از توهم "اسلام ايدئولوژيک" رنگ پذيرفته؛ توهمی که فقط خود را "حق" و غير ِخود را "باطل"می پندارد و در ستيز با جهان ِمدنيتِ معاصر و جداسری با مردمان تجددخواه جهان، در جستجوی "هويت" برای خود است. اين نيز اشاره-ای روشنگر خواهد بود که انسان ايرانی متناظر با بازشناخت خود در مقام ِفرد و صاحبِ حق و اختيار و آزادی، با فراروئيدن به مقام شهروندانی که در باره-یِ سرنوشتِ خود و کشور-شان، خود تصميم می گيرند، حکوت کنندگان را "انتخاب" می کنند و عزل-شان نيز در حيطه اراده-یِ دموکراتيکِ خود آنهاست، هويت ملی تازه-ای پيدا می کند، خود را ملتی باز می شناسد صاحب حق و اختيار و آزادی و در عين حال عضو برابرحقوق، همپيوند و جداناپذير خانواده ملل جهان معاصر. "روز جهانی اقدام..." رهنمونی برای تکوين ِمنش ملی دموکراتيک و بشرخواهانه در نزد ماست. در پرتوی اين رهنمون می توان استعدادی را پرورش داد که قادر است تمدن و فرهنگ کهنسال ايران را از منظر ارزش های جامعه مدنی جهانی بازخوانی کند، عناصر حياتمند و بالنده-ی آن را از نو بيانديشد و امروزين کند و به درخت تناور فرهنگ نوين جهانی پيوند زند و جانمايه عموم بشری آنرا غنی و عنی تر سازد.
دوم:"روز اقدام جهانی..."، با گشودن پنجره-ی "اتحاد برای ايران" اين "امکان" را فراهم آورده و می آورد تا از منظر تازه-ای به اين ضرورت که پيکار مردم ايران "سخنگو" می خواهد از نو بيانديشيم و در اين باره که بايد "همبستگی ملی" در پشتيبانی از "پيکار مردم" را نهادينه کرد و به آن صورت يک "نهاد" را بخشيد؛ به گونه-ای تازه تأمل کنيم.
جنبش ِمدنی ِاعتراض و خيزش ِنافرمانی مدنی در ايران، جنبش و خيزش مدنی است، مردم حقوق شهروندی، حق انتخاب و احترام به رأی-شان را می طلبند. آيا نمی توان گفت که وظيفه-ی نمايندگی "همبستگی ملی" و ايفای نقش " سخنگو" برای جنبش و خيزش مدنی مردم ايران، از نهادی ساخته است که دارایِ سرشت مدنی باشد و نه سياسی؟ عادتِ قوی در نزد ما انديشيدن در قالب های مألوف است در حاليکه شطِ خروشان پيکار ملت، ظهور هایِ نوپديد به صحنه می آورد. از کجا معلوم که پاسخ ضرورتی که در برابر ما سر راست کرده، تشکيل همگرائی مدنی است و نه ائتلاف سياسی؟
اين شوق و اشتياق ِما ايرانيان برونمرز، در پشتيبانی از جنبش ِمدنی اعتراض و خيزش ِنافرمانی مدنی در ايران، برخاسته از ماهيتِ نبردِ مردم ماست. واقعيت اين است، که پيکار مردم، در حال حاضر؛ در استقلال از رهبران ِسياسی جريان دارد و مستقل از سمتِ سياسی که هر فعال سياسی در اپوزسيون، آنرا انتخابِ خود می شناسد، جنبش ضد دروغ و تبعيض، جنبش حقوق شهروندی است که به آينده ايران در دموکراسی و حقوق بشر راه می برد. اين که ما ايرانيان از هر تيپ و تباری، همديگر را دوباره پيدا کرده و در عين ِتفاوت ها دست در دست يکديگر داريم، اين که در نزدِ مردمان ِکشورهایِ ميزبان در اروپا و امريکا، اين اندازه حرمت و احترام پيدا کرده-ايم، برخاسته از سرشت و ماهيت مدنی و حقوق بشری پيکار مردم ماست. همين سرشت و ماهيت است که به انسان ايرانی خودآگاهی از جنس زمان بخشيده است، تا خود را از نو پيدا کند، از نو بازشناسد و از نو تعريف کند؛ خود را "شهروند" تعريف کند. موضوع پيکار مردم ما، مطالبه حق انتخاب و حقوق شهروندی است و تکوين يک رهبری سياسی برای دگر گونی سياسی در کشور – با هر سطح و عمق- بر ساخته-ی اين بستر و بر بنياد آن دستياب تواند بود.
در نمايشات پشتيبانی و همبستگی ...، فرا خوان ها بنام "ايرانيان" ساکن شهرهای ميزبان است و قسما" بنام نهاد های مدنی شناخته شده و اکثرا" بنام کميته های همبستگی خود بنياد يا خودجوش است. تشکل های سياسی "اپوزسيون" دموکراسی خواه، البته در اين نمايشات حضور دارند، اما حضور-شان بی سيما و سازمان و بی نام و نشان است! حضورشان يک حضور پوشيده و پنهان است. مثل يک "شبح" حضور دارند! مخفی کار و ترس خورده حضور دارند! مثل يک غريبه-ی آشنا حضور دارند! هيچ حزب و سازمان شناسنامه داری در "اپوزسيون" مصلحت نديده و نتوانسته، با نام و نشان خود، يک نمايش همبستگی و تظاهرات اعتراضی را سازمان بدهد! چون می داند اجابت نمی شود و در ميان مردمان ايرانی برون مرز پژواکی پيدا نخواهد کرد. فراخوان تشکل های سياسی عام و ترغيب به شرکت بوده و اين در حالی است که اعضاء و فعالين گسيخته از تشکل ها و نيز هموندانشان، سازمانگران اصلی نمايشات همبستگی و تظاهرات هستند. اين واقعيت های منفی و مثبت، همه حاکی از آن است که غيبت و فترت تشکل های "اپوزسيون"، علت و موجب سياسی دارد! علت-اش اين است که جنبش سياسی در درون و برونمرز از جنبش مدنی چندان عقب مانده است که نمی تواند به آن برسد، چه رسد که آنرا "رهبری" کند؟ علت اين است که در تمام اين سالها، تشکل های سياسی در خود و برای خود بوده-اند! بدون پيوند، بی اعتناء و بی ارتباط با مردم در درون و برونمرز! بر فراز اين نقايص می توان از ناتوانی در جلب اعتماد فعالين جنبش مدنی سخن گفت؛ زيرا فرهنگ سياسی مسلط در قريب به اتفاق تشکل ها بر انسان شهروند استوار نيست و از منظر ارزش های جنبش دموکراسی خواهی و حقوق شهروندی قادر به درک نياز جامعه و مطالبات مردم نبوده-ايم!؟ يک چيز با اهميت ديگر: در "اپوزسيون"، هر نحله و گرايش، با انبانی از "خاطرات خنجر خورده"، بر سر ايمان خود می رزمد و کم و بيش مدعی انحصار "حقيقت" است، يعنی يا پيرو می خواهد و يا آماده-ی پيروی است در حالی که ضرورت امروز "گفتگو" و وفاق و توافق روی مشترکات است. آيا نمی توان گفت که "اپوزسيون"- در آنی که بوديم و هستيم- کم تر بديل حکومت اسلامی، اما بيشتر شبيه حکومت اسلامی مانده است!؟
يک سوأل ديگر؛ چرا در اين نمايشات همبستگی، جوان ها از سياسی های پير، از سابقه دارها، از تشکل های "اپوزسيون" می گريزند؟ آيا به اين خاطر نيست که نسل ما را از فرهنگ مدنی و ارزش های دموکراتيک و انسانی تراز مدرن که بدان با شايستگی تمام باور آورده-اند، در فاصله احساس می کنند؟ آيا "اپوزسيون" برای سازگاری و مفاهمه با زنان و مردان نسل های جوان کشور که نيروی محرکه-ی اصلی جنبش های مدنی، تظاهرات اعتراض و خيزش نافرمانی مدنی هستند، کارنامه و بيلانی در اختيار دارد تا مورد سنجش و داوری قرار گيرد؟ ما به نسل های جوان کشور چه داده-ايم که حالا اعتماد و پيوند-شان را طلب کنيم؟ من هر اندازه که به خودمان نگاه می کنم، بيشتر ملتفت می شوم که محتاج تغيير هستيم.
سوم: "حاميان اوليه روز جهانی اقدام عبارتند از: شيرين عبادی؛ برنده جايزه صلح نوبل، جامعه دفاع از حقوق بشر در ايران (ال دی دی اچ آی)، کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران، ديده بان حقوق بشر، گزارشگران بدون مرز، عفو بين الملل- امريکا، ابتکار زنان برنده جايزه صلح، و مروجان حقوق بشر اميد."
سرکار خانم شيرين عبادی يک شخصيت جهانی؛ پرورده و برخاسته از دامن پر از رنج و محنت ملت ايران و آوازه گر اميدی است که از خلال سی سال نکبت و انحطاط حکومت ولائی، زير آسمان ايران طنين انداز شده است. او بانوی صلح، بانوی حقوق بشر، بانوی انتخابات آزاد، رقابتی و سالم، بانوی برابرحقوقی شهروندی و بانوی تغيير برای برابری در جنبش ضد تبعيض زنان ايران است. او شناخته شده ترين چهره در نهاد نوبنياد "اتحاد برای ايران" است. من اميدوار هستم که اين نهاد پايدار باقی بماند و ما جمعيت چند مليونی ايرانيان برون مرز را در "همبستگی ملی برای پشتيبانی از پيکار ملت ايران"، برای صلح، دموکراسی و خقوق بشر و برابر حقوقی شهروندی در ايران، نمايندگی کند. اين اميد، پر فروغ ترين روشنائی جان اکنون منست! بادا خاموشی نگيرد.
ج. ط

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر